این برگ همسنجی شدهاست.
ببینم دشتها را در غبار ماه
تا بشویم تن به آب چشمههای نور
در مه رنگین صبح گرم تابستان
پر کنم دامان ز سوسنهای صحرائی
بشنوم بانگ خروسان را ز بام کلبهٔ دهقان
میگریزم از تو تا در دامن صحرا
سخت بفشارم بهروی سبزهها پا را
یا بنوشم شبنم سرد علفها را
میگریزم از تو تا در ساحلی متروک
از فراز صخرههای گمشده در ابر تاریکی
بنگرم رقص دوار انگیز طوفانهای دریا را
در غروبی دور
چون کبوترهای وحشی زیر پر گیرم
دشتها را، کوهها را، آسمانها را
بشنوم از لابلای بوتههای خشک
۱۲۲