برگه:Chahar Maqale.pdf/۴۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

و درین ممر باقصای غایت و منتهای نهایت برسد که اکمل انسان و افضل ایشان صلوات الله و سلامه علیه می‌فرماید که ألتکبر مع المتکبر صدقة و البته نگذارد که هیچ غباری در فضاء مکاتبت از هواء مراسلت بر دامن حرمت مخدوم او نشیند و در سیاقت سخن آن طریق گیرد که الفاظ متابع معانی آید و سخن کوتاه گردد که فصحاء عرب گفته‌اند خیر الکلام ما قل و دل زیرا که هرگاه که معانی متابع الفاظ افتد سخن دراز شود و کاتب را مکثار خوانند و المکثار مهذار، اما سخن دبیر بدین درجه نرسد تا از هر علم بهرۀ ندارد و از هر استاد نکتۀ یاد نگیرد و از هر حکیم لطیفۀ نشنود و از هر ادیب طرفۀ اقتباس نکند پس عادت باید کرد بخواندن کلام رب العزة و اخبار مصطفی و آثار صحابه و امثال عرب و کلمات عجم و مطالعۀ کتب سلف و مناظرۀ صحف خلف چون ترسل صاحب و صابی و قابوس و الفاظ حمادی و امامی و قدامة بن جعفر و مقامات بدیع و حریری و حمید و توقیعات بلعمی و احمد حسن و ابو نصر کندری و نامهای محمد عبده و عبد الحمید و سید الرؤساء و مجالس محمد منصور و ابن عبادی و ابن النسابة العلوی و از دواوین عرب دیوان متنبی و ابیوردی و غزی و از شعر عجم اشعار رودکی و مثنوی فردوسی و مدائح عنصری، هر یکی از اینها که برشمردم در صناعت خویش نسیج وحده بودند و وحید وقت و هر کاتب که این کتب دارد و مطالعۀ آن فرو نگذارد خاطر را تشحیذ کند و دماغ را صقال دهد و طبع را برافروزد و سخن را ببالا کشد و دبیر بدو معروف شود اما چون قرآن داند بیک آیتی از عهدۀ ولایتی بیرون آید چنانکه اسکافی،

حکایت [اسکافی دبیر و البتکین]

اسکافی دبیری بود از جملۀ دبیران آل سامان رحمهم الله و آن صناعت نیکو آموخته بود و بر شواهق نیکو رفتی و از مضایق نیکو بیرون آمدی و در دیوان رسالت نوح بن منصور محرری کردی مگر قدر او نشناختند و بقدر فضل او را

کلیات چهار مقاله جلد ۱