برگه:Chahar Maqale.pdf/۳۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

کند بدانکه غذا درو بگستراند گسترانیدن متناسب و متساوی، و دوم قوتیست که بدرقۀ این غذا بود تا باطراف میرسد، و قوت سوم آن است که چون بکمال رسید و خواهد که روی در نقصان نهد این قوت پدیدار آید و تخم دهد تا اگر او را درین عالم فنائی باشد آن بدل نائب او شود تا نظام عالم از اختلال مصون باشد و نوع منقطع نشود و او را قوت مولده خوانند، پس این عالم از عالم جماد زیادت آمد بچندین معانی که یاد کرده شد و حکمت بالغۀ آفریدگار چنان اقتضا کرد که این عالمها بیکدیگر پیوسته باشند مترادف و متوالی تا در عالم جماد که اول چیزی گل بود ترقی همی کرد و شریفتر همی شد تا بمرجان رسید اعنی بسد که آخرین عالم جماد بود پیوسته باولین چیزی از عالم نبات و اول عالم نبات خار بود و آخرین خرما و انگور که تشبه کردند بعالم حیوان این فحل خواست تا بار آورد و آن از دشمن بگریخت که تاک رز از عشقه بگریزد و آن گیاهی است که چون بر تاک رز پیچد رز را خشک کند پس تاک ازو بگریزد پس در عالم نبات هیچ شریفتر از تاک و نخل نیامد بدین علت که بفوق عالم خویش تشبه کردند و قدم لطف از دایرۀ عالم خویش بیرون نهادند و بجانب اشرف ترقی کردند

فصل [در ظهور عالم حیوان]

اما چون این عالم کمال یافت و اثر آباء عالم علوی در امهات عالم سفلی تأثیر کرد و نوبت بفرجۀ هوا و آتش رسید فرزند لطیف‌تر آمد و ظهور عالم حیوان بود و آن قوتها که نبات داشت با خود آورد و دو قوت او را در افزود یکی قوت اندر یافت که او را مدرکه خوانند که حیوان چیزها را بدو اندر یابد و دوم قوت جنباننده که بتأیید او حیوان بجنبد و بدانچه ملائم اوست میل کند و از آنچه منافر اوست بگریزد و او را قوت محرکه خوانند، اما قوت مدرکه منشعب شود بده شاخ پنج را ازو حواس ظاهر خوانند و پنج را ازو حواس باطن، حواس ظاهر چون لمس

کلیات چهار مقاله جلد ۱