برگه:Chahar Maqale.pdf/۱۰۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

نگاشت و نقاشان را بخواند تا بر آن مثال چهل صورت نگاشتند و با مناشیر باطراف فرستادند و از اصحاب اطراف درخواست که مردی است بدین صورت و او را ابو علی سینا گویند طلب کنند و او را بمن فرستند، اما چون ابو علی و ابو سهل با کس ابو الحسین السهیلی از [نزد]خوارزمشاه برفتند چنان کردند که بامداد را پانزده فرسنگ رفته بودند بامداد بسر چاهساری فرود آمدند پس ابو علی تقویم برگرفت و بنگریست تا بچه طالع بیرون آمده است چون بنگرید روی بابو سهل کرد و گفت بدین طالع که ما بیرون آمده‌ایم راه گم کنیم و شدت بسیار بینیم بو سهل گفت رضینا بقضاء الله من خود همی دانم که ازین سفر جان نبرم که تسییر من درین دو روز بعیوق میرسد و او قاطع است مرا امیدی نمانده است و بعد ازین میان ما ملاقات نفوس خواهد بود پس براندند ابو علی حکایت کرد که روز چهارم بادی برخاست و گرد برانگیخت و جهان تاریک شد و ایشان راه گم کردند و باد طریق را محو کرد و چون باد بیارامید دلیل از ایشان گمراه‌تر شده بود در آن گرمای بیابان خوارزم از بی‌آبی و تشنگی بو سهل مسیحی بعالم بقاء انتقال کرد و دلیل و ابو علی با هزار شدت بباورد افتادند دلیل بازگشت و ابو علی بطوس رفت و بنشابور رسید خلقی را دید که ابو علی را می‌طلبیدند متفکر بگوشۀ فرود آمد و روزی چند آنجا ببود و از آنجا روی بگرگان نهاد که قابوس پادشاه گرگان بود و مردی بزرگ و فاضل دوست و حکیم طبع بود ابو علی دانست که او را آنجا آفتی نرسد چون بگرگان رسید بکاروانسرای فرود آمد مگر در همسایگی او یکی بیمار شد معالجت کرد به شد بیماری دیگر را نیز معالجت کرد به شد بامداد قاروره آوردن گرفتند و ابو علی همی نگریست و دخلش پدید آمد و روز بروز می‌افزود روزگاری چنین می‌گذاشت مگر یکی از اقرباء قابوس وشمگیر را که پادشاه گرگان بود عارضۀ پدید آمد و اطبا بمعالجت او برخاستند

کلیات چهار مقاله جلد ۱