پیشگفتار
در آغاز فروردین سال ۱۳۰۷ خورشیدی که در بمبئی دیباچهٔ این نامه را مینوشتم دانشمند نامی میرزا محمد قزوینی در ئاریس میزیست، اینک که پس از گذشتن بیست و پنج سال و نیم در تهران این پیشگفتار کوتاه را از برای چاپ دوم این نامه مینویسم، بیش از چهار سال است که نگارندهٔ این گفتارهای گرانمایه در زیر خاک میهن خود آرام گزیده است. این دانشمند پاکسرشت پس از گذراندن سی و شش سال در لندن و پاریس و برلن، در مهرماه ۱۳۱۸ خورشیدی با زن و یگانه فرزند خود ناهید بتهران بازگشت و در شب شنبه هفتم خرداد ۱۳۲۸ در همین شهر در هفتادوچهار سالگی از جهان درگذشت و در ری (حضرت عبدالعظیم) در آرامگاه ابوالفتوح رازی بخاک سپرده شده است [۱]
قزوینی نیمی از زندگی خود را، آنهم بهترین سالهای زندگی خود را در اروپا بسرآورد، سراسر عمر وی چه در ایران و چه در اروپا بخواندن و نوشتن گذشت، نتیجهٔ آنهمه کار و کوشش آثار گرانبهائی است که از او بجای مانده است این آثار بخوبی گویای پایهٔ دانش و نمودار نهاد نیک او است. این نامه (بیست مقاله) یکی از همان آثار است، بخش دوم آنرا باز بهمین نام فاضل ارجمند آقای عباس اقبال در تهران، در سال ۱۳۱۳ انتشار داده است چون نگارنده سالها در پاریس و برلن با مرحوم قزوینی بودم و با همدیگر دوستی داشتیم [۲]، بدرستی میتوانم بگویم که وسعت اطلاعات او بسیار بیشتر از آن اندازهایست که در آثار وی دیده میشود، قزوینی بسیار دقیق و بیاندازه بااحتیاط بود، رفتهرفته این احتیاط بیک گونه وسواس کشیده شده بود و او را از نوشتن بسیاری از مطالب بازمیداشت، اینست که آنچه از او بجای مانده بتحقیق پیوسته قابل اعتماد است و از اسناد گرانبهای این قرن ما بشمار است.
بسیار جای سپاس است که بهمت دارندهٔ کتابخانهٔ ابن سینا آقای گرامی ارجمند ابراهیم رمضانی دیگرباره این نامه بچاپ رسیده بدسترس خواستاران سپرده میشود.