تازیان ایستادهاند بنگریم گویی همه مردم ایران، از مرز شام گرفته تا اقصای کاشفر، همداستان و یک کلمه بودهاند و همه با یکدیگر پیمان بسته بودند که از هر راهی که بتوانند این گروه سوسمار خوار بیخط و دانش را نگذارند بر جان و دل ایشان فرمانروایی کند و زبان و اندیشه و نژاد و فرهنگ و تمدنشان را براندازد.
تا جاییکه توانستند در میدانهای جنک جان سپاری کردند و پس از آنکه دیگر از شمشیر برنده و سنان شکافنده و تیر دلدوز خویش کاری ساخته ندیدند از راه دیگر رخنه در بارگاه خلافت افکندند: گروهی گرد خاندان عباس برآمدند و شهر بغداد را در گوشوار ایران بر یثرب و بطحا برانگیختند و شکوه دربار ساسانیان را بار دیگر تازه کردند. گروهی دیگر در گوشه و کنار مردم را بقیام خواندند و معتزلی و خارجی و شعوبی و صوفی و اسمعیلی و فرمطی و زبدی و جعفری هر یک تاری بر گرد تازیان تنیدند و هر یک شکافی در آن سد آهنین که عمر پسر خطاب میپنداشت بر گرد دیار خویش و مردم خویش کشیدهاست افکندند.
در میان کسانیکه علمداران این جنبشهای ملی ایران بودند چند تن را باید زنده نگاه دارندهٔ ایران شمرد و جای آن دارد که ایرانیان ایشانرا پهلوانان داستان و تاریخ خود و جانشینان شایستهٔ دستان و زال و رستم و بهمن و اسفندیار رویینتن بدانند و حماسهای بسیار وقف سران این مردم بزرک مانند ماه آفرید و سنباد و مقنع و ابومسلم و استاذسیس و اسحق و عبدالله پسر رونده و حمزهٔ پسر آذرک و علی پسر محمد برقعی و مازیار و افشین و بابک و طاهر پسر حسین فوشنگی و مردآویز دیلمی و عمرو پسر لیث رویگر سیستانی و اسمعیل پسر احمد سامانی و پسران بویه کنند.
در میان این گروه مردان بزرک بابک خرم دین از حیث مردانگیهای بسیار و دلاوریهای شگفت و سرسختی و پایداری و استواری مردانهٔ خویش جایگاه بلندی دارد و تنها کسانی که میتوانند تا اندازهای باوی برابری کتند مقنع و مازیارند. بدبختانه جزییات زندگی این مرد بسیار بزرک در پس پردهٔ تعصب و خودخواهی و خویشتنبینی مورخان از ما پنهان مانده و این کتاب برای آنست که آنچه تا این روزگاران بما رسیده است در جایی گرد آمده بماند تا در روزهای حاجت ایرانیان را بکار آید و اگر خدای ناکرده