متوجه مسؤولیت خطیری هستند که بعهده گرفتهاند؟ شاید بتوان گفت که ملاك خدمت و خیانت هر یک از روشنفکران در مملکتی مثل ایران در رفتارایشان است با این نوع ابزارهای آموزشی، تبلیغاتی، تفننی.
اجازه بدهید به تأیید مطالب این فصل تکهای از «ادبیات چیست» سارتر را نقل کنم. میگوید:
«هنگامی که خواننده بالقوه عملاً وجود ندارد و نویسنده به جای قرار گرفتن در حاشیه طبقه ممتاز اجتماع در آن مستحیل میشود تعارض و برخورد به سادهترین صورت خود تنزل مییابد. در این حال ادبیات با ایدئولوژی طبقات حاکم یکی میشود. میانجی واقع شدن نویسنده در داخل طبقه صورت میپذیرد و انکار و اعتراض او در جزئیات تجلی میکند[۱].»
و برای اینکه باز هم مطلب روشنتر شده باشد، خبری از مجله «تایم» آمریکا بیاورم؛ به عنوان اینکه آش آنقدر شور است که خان هم فهمیده:
«مدارس افریقایی که اروپاییان تأسیس میکنند. هدفشان این است که بومیان را اول غربزده کنند، سپس تعلیم بدهند. و با وجود این حقیقت که امروز رهبران سیاسی افریقا اغلب ضد غرب و ضد استعمارند، هدف دانشگاههای افریقای سیاه چندان فرق نکرده.
در اوگاندا با جمعیت ۶،۸۴۵،۰۰۰ نفر و در آمدسرانه ۸ دلار در سال،
- ↑ صفحه ۱۷ «جنگ اصفهان» دفتر ششم، بهار ۱۳۴۷. از فصل «نویسنده و خواننده ترجمه مصطفی رحیمی.