این برگ همسنجی شدهاست.
۹۰
بهای بادهٔ چون لعل چیست جوهر عقل | بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد | |||||
نماز در خَمِ آن ابروان محرابی | کسی کند که بخون جگر طهارت کرد | |||||
فغان که نرگس جمّاش شیخ شهر امروز | نظر بدُردکشان از سر حقارت کرد | |||||
بروی یار نظر کن ز دیده منّت دار | که کار دیده نظر از سر بصارت کرد | |||||
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ | ||||||
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد |
۱۳۲ | بآب روشن می عارفی طهارت کرد | علی الصّباح که میخانه را زیارت کرد | ۱۰۶ | |||
همین که ساغر زرّین خور نهان گردید | هلال عید بدور قدح اشارت کرد | |||||
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد | بآب دیده و خون جگر طهارت کرد | |||||
امام خواجه که بودش سر نماز دراز | بخون دختر رز خرقه را قصارت کرد | |||||
دلم ز حلقهٔ زلفش بجان خرید آشوب | چه سود دید ندانم که این تجارت کرد | |||||
اگر امام جماعت طلب کند امروز | ||||||
خبر دهید که حافظ بمی طهارت کرد |
۱۳۳ | صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد | بنیاد مکر با فلک حقّه باز کرد | ۱۱۱ |