چند سال بعد پادشاه دیگر از اتیوپی که تاهارْکا نام داشت بر مصر مستولی و مسلّط شد و به شام لشگر کشید امّا این دفعه هم آشوریها غلبه کردند و پادشاه آنها سِنّاخِریب به طرف مصر میآمد که عساکر وی ناگاه هلاک و متفرّق گشتند. بعدها شرح این واقعه را اهالی مصر اینطور حکایت کرده و گفتهاند شبهنگام عدّهٔ کثیری موش به اردوی دشمن ریخته ترکش و زهکمانها و سپرهای ایشان را جائیدند. فردا چون لشگریان آشوری خود را بیحربه دیدند بعضی فرار کرده و برخی مقتول شدند (سنهٔ هفتصد و یک). لکن قشون دیگر از آشور به مصر حمله نمود و تمام دلتا را گرفت و تا تِبِس راند. پادشاه آشور که اسارْهادُن نام داشت خود را شاهنشاه مصر سفلی و مصر علیا نامید و سلسلهٔ بیست و پنجم از سلاطین اتیوپی از مصر اخراج شدند (سنهٔ ششصد و هفتاد و یک قبل از میلاد).
پسامِتیک یکی از شاهزادگان دلتا را که پسامِتیک نام داشت سلطنت تمام مصر نصیب شد (مقارن ششصد و پنجاه و پنج). پسامِتیک مؤسّس سلسلهٔ بیست و ششم از ملوک مصر میباشد و این سلسله آخرین سلسله از سلاطین مصر اند. سلطان مزبور سائیس را که در دلتا واقع بود پایتخت نمود و ابتدای کا او را چنین نقل کرده گویند:
مملکت مصر مابین دوازده شاهزادهٔ متّحد قسمت شده بود و الهام گفته که هریک ازین شاهزادگان برای فتاه ربالنّوع در ظرف برنجی شراب هدیه نماید مالک تمام مصر میشود. روزی آن دوازده شاهزاده به معبد فتاه آمده که برحسب رسم در جامهای طلا شراب هدیه کنند لکن کاهن معبد