نموده و جداً بر علیه یکدیگر کارشکنی و خبرچینی میکردند مأمورین عالیرتبه دولتی و حتی نمایندگان دوره ششم مجلس شورای ملی بدو دسته تقسیم شده و هر دسته در حزبی وارد بودند.
این دودستهگی که معنا بتمایل و تقویت خود شاه بود با عزل درگاهی و مرگ امیر اکرم در سال ۱۳۰۹ یک رکن خود را از دست داد و رکن دوم نیز با توقیف و مرگ تیمورتاش در سال ۱۳۱۲ متلاشی و آثار دودستهگی هم که دو حزب ایران نو و ضادالف باشد بخودو خود نابود گردید.
در اواخر سال ۱۳۱۲ در یکی از دوشنبهها که حسبالمعمول نمایندگان مجلس شورای ملی بحضور شاه بار مییافتند بحث در اطراف لزوم تشکیل حزبی میان میآید، آقای دادگر (عدلالملک) رئیس مجلس وقت شرحی در اطراف محسنات احزاب سیاسی و لزوم وجود آن در حکومت مشروطه بعرض میرساند، شاه پس از شنیدن گفتههای دادگر رو را بطرف محتشمالسلطنه اسفندیاری که در آنوقت سمت نمایندگی مجلس شورای ملی را داشته است نموده و نظر او را میپرسد. حاج محتشمالسلطنه میگوید «چاکر با سوابق ممتدی که در خدمات ملی و دولتی دارد همیشه احزاب را مزاحم پیشرفت کارها دیده و ایران کنونی در تحت رهبری اعلیحضرت همایونی نیازی بتشکیله حزب ندارد» این بیان مورد پسند واقع و فکر تشکیل حزب از آن تاریخ بکلی از بین میرود.
دوم ـ اکثر ممالک مترقی عالم احزاب از دو و حداکثر سه تجاوز نمی کند ولی متأسفانه تعداد احزابی که پس از شهریور ۱۳۲۰ تاکنون در ایران تشکیل یافته و اکنون شاید تابلوی خیلی از آنها باقی است از سی حزب تجاوز میکند و باید دانست اغلب آنها صورت