داری و استقامت نشاندادند، با این وصف کسانی عبرت و پند نگرفته و فکر خام و زیانبخش دیکتاتور شدن را در سر خود میپزند و دست باقدامات خطرناکی زده و میزنند، مضحکتر و در عین حال اسفآورتر وضعیت اشخاصیستکه برای تقویت و پیشرفت آنان بتکاپو افتاده و بکوششهای نامشروعی برخواستهاند.
این بود که بنظر دخول در احزاب و تقویت یک حزب صالح و ایرانی واجب عینی آمد و معتقد شدم هر فرد ایرانی در هر مقام که باشد موظف است در یکی از احزاب سیاسی وارد گردد تا یکی از ارگان حکومت مشروطه ایجاد و تقویت گردد و از حکومت فردی و دیکتاتوری جلوگیری شود، اکنون هم این عقیده را دارا هستم و با کمال اطمینان و آرامش وجدان اعلام میکنم هر فردیکه در تقویت احزاب نکوشد و در حزبی داخل نشود فهمیده و یا نفهمیده بکشور خیانت کرده است و باید دانست نتیجه اشتباه و خیانت در سرنوشت کشور و مردم یکسان است و تاریخ دربارهٔ کسانیکه اشتباهاً و یا روی نفهمی و عدم دقت بکشور خود ضرر زدهاند با کسانیکه عمداً خیانت کردهاند نمیتواند فرقی بگذارد و در همه حال برای حاضرین و نسلهای آینده خیانت و اشتباه یک نتیجه را دارد.
از بعضیها که طبع منفی و جدال دارند و ضمنا خود را پاک و برتر از همه میدانند شنیده میشود که میگویند تا کنون در ایران حزبی ندیدهایم که بتحریک اجانب و برای تأمین منافع آنها تأسیس نشده باشد تابتوان در آن شرکت کرد باضافه اینکه رهبران احزاب عموماً فاسد و مزدور هستند و بجز استفاده شخصی منظوری ندارند، اولا این گفته و ادعا صحیح نیست و فقط حس خودخواهی و حسادت و عدم قدرت انجام کار مثبت است که محرک این گفتار میشود و در ثانی اگر وجود حزب