بنظر من اگر از بدو تأسیس حزب توده ایران تا موقع فوت سلیمان میرزا و چندی پس از آن حزب روش معتدلانه داشته است و کسانی که دارای افکار انقلابی بودهاند باین روش تسلیم شده بودند بیشتر بعلت عدم آمادگی محیط اجتماعی ایران برای تأسیس حزب کمونیست بوده است و صاحبان منطق انقلابی نیز این موضوع را تصدیق داشتهاند والا بنظر سلیمان میرزای «نمازی و دعائی» هرگز تسلیم نمیشدند و مستقلا حزب کمونیست تشکیل میدادند و موانع قانونی هم اگر در اول وجود داشت اجرایش در آنموقع امکان نداشت و پس از تصویب منشور اتلانتیک از طرف مجلس همان موانع قانونی نیز بخودی خود از بین برداشته شد بنابراین اگر حزب کمونیست تشکیل نشد دلیلش محیط اجتماعی و سیاسی خاص ایران بود.
با این حال چه شد که میدان برای عملیات این افراطیون این قدر باز ماند و چرا در نقاط مختلف کشور بمیل و سلیقه اشخاص کمتجربه برخلاف روش قبلی دست بعملیات بیرویه زدند؟
مسلماً بدلیل آنکه چپنمایان افراطی در داخل حزب از عملیات آنها پشتیبانی میکردند.
پس از وقایع آذر ۲۵ که نتیجه عملیات افراطیون چپنما معلوم شد حق این بود که این جوانان چشم خود را باز میکردند و کارهای گذشته را تجزیه و تحلیل میکردند و میدیدند خطا از کی و از کجا بود ولی این کار نشد همهٔ اتفاقات را بحساب مرتجعین گذاشتند و هر کس بیشتر محرک بهانهجوئی مرتجعین شده بود آزادیخواهتر و فعالتر جلوه کرد.
آخر یکی نپرسید در این همه صحنههای مختلف سهم رفقای حزبی چه بوده؟ آیا آنها هیچگونه عمل خلاف روش حزب نکردند؟ آیا همین عملیات خلاف آنها نبود که از یک موضوع ساده واقعهٔ بزرگ