و جمعی مسلح دور خود جمع کردند و افکار عوام را زهرآگین ساختند و امنیت را از خراسان سلب نمودند بحدی که حاکم از خلع سلاح آنان عاجز شد و دموکراتها که میتوانستند از آنها جلوگیری کنند بفشار روسها قبلاً تبعید شدند[۱] و چون میدان خالی شد خود روسها بر مفسدین تاختند و صحن و مسجد وحرم و گنبد را هدف توپ ساختند و بفجایع تاریخی دست زدند و از رؤسای اشرار یوسفخان را که اسناد در دست داشت در حین گریز فرستادند و کشتند و طالبالحق را بروسیه گریزانیدند![۲]
روسها علاوه بر این مفسدتها در امور داخلی نیز مداخله میکردند و مقدمات دستاندازی در منطقهٔ نفوذ خودرا فراهم میآوردند، خاصه که ناصرالملک و سایر رجال هم خود را تسلیم آنان کرده و در قبال تقاضاهای مأمورین روس و مستشاران بلژیکی (از قبیل مسیو مرنارد خزانهدار و همکاران دیگر او که با روسها متحد و همداستان بودند) مقاومتی بروز نمیدادند و ناصرالملک صریح میگفت که ایران رفته است و امیدی ببقای استقلال و تمامیت ملکیهٔ این کشور نمیتوان داشت! و حتی از این سخنان یأسآمیز و زهردار با شاه جوان نیز گفته میشد و شاه را بجمع مال و نومیدی از مردم و مملکت تشویق و راهنمونی میکرد!
با این مقدمات در واقع کمتر کسی از عقلا بود که امیدی ببقای کشور داشته باشد و مداخلات دولت روس امید را در قلوب حساسترین فرد ایرانی میکشت و فقط معجزی میتوانست ایرانرا از شر مداخلات روسیه و از زیر بار یأس و سخنان زهرآگین زعمای بدبخت و مأیوس نجات دهد ـ و این معجز جنگ بینالملل بود!
آری جنگ بینالملل احساسات فشرده و فسردهٔ مذکور را منبسط و گرم کرد و خبر فتوحات سربازان آلمان در روسیه ایرانیان حساس را که از روسها ناامید و از انگلستان رنجهخاطر بودند بهواداری متحدین وادار کرد!