سفرنامه خود شرح میدهد و میگوید اگر تمام وقایع و اتفاقات راجعه بمدت اقامت میرزا ابوالحسنخان سفیر ایران در لندن نوشته شود سفرنامه بسیار مطولی خواهد شد. بهتر آن است که سفرنامه خود سفیر ایران که هر روز مرتباً وقایع را در آن مینویسد بطبع برسد. این یک کتاب بسیار بامزهٔ از آب در میآید که وقت خواننده را مدتی بخود مشغول خواهد نمود.[۱]
موریر گوید:
«وقتیکه سفیر فوقالعاده ایران بخاک انگلستان رسید در شهر پلایموت[۲] در مهمانخانه بسیار خوبی برای او منزل تهیه نموده بودند. سفیر ایران این قبیل محلها را عموماً کاروانسرای مینامید. اطاق سفیر با آئینههای قدی که در ایران خیلی شأن دارد مزین بود.
سفیر میگفت این منزل شایسته پادشاهان میباشد. هنگام شام خوردن از زیادی بشقابها در حیرت بود. صاحب مهمانخانه تصور نوده بود که باید برای اهالی شرق رختخواب بسیار گرم تهیه نموده و باین جهت تخت خواب سفیر ایران را تا توانسته بودند با پتوهای زیاد و کلفت درست کرده بودند. سفیر بیچاره از شدت گرما نتوانسته بود بخواب. ناچار نیمهشب از رختخواب برخاسته در اطاقها گردش مینمود. چند نفر از مستخدمین مهمانخانه هم در دنبال او. ولی نمیدانستند مقصود وزیر مختار ایران چیست و شب را باین ترتیب بصبح رسانیده بود.
صبح یک کالسکه کرایه شد که همراهان سفیر ایران را بلندن برساند. چهار نفر از نوکرهای او در آنجا گرفتند در صورتیکه این کالسکه برای شش نفر جا داشت و راضی نشدند بیش از چهار نفر در آن سوار شوند. اینها همه با تمام اسلحههای خودشان مسلح شده و هر کدام یک تفنگ هم در دست گرفته بودند. مثل این بود که میخواهند از یک محل خطرناکی عبور کنند و هر چه بایشان گفته