پرسید که این مملکت چگونه است؟... شما چگونه بآن مملکت مسافرت میکنید؟... آیا آن مملکت زیرزمین است؟... یا چه طور؟... بعد از وضع حکومت انگلستان سئوالات نمود و پیدا و آگاه است که پادشاه انگلستان بدون دخالت پارلمان انگلیس بانجام اموری مجاز نیست و اظهار تعجب نمود چگونه ممکن است برای اقتدارات پادشاه بتوان حدی قائل شد. بعد صحبت روی مناسبات ناپلئون پیش آمد که با ایران داشت. پادشاه ایران شکایت زیاد نمود و بعد باشاره سر، ما را مرخص کرد.
عصر همان روز بمنزل صدراعظم رفتیم. در این مجلس میرزا شفیع صدراعظم عهدنامه ایران و فرانسه را که در فین کن اشتاین در سال ۱۸۰۷ بسته شده بود بما ارائه داد. این عهدنامه در روز کاغذ بسیار مرغوب با خط بسیار عالی نوشته شده بود و آن را در یک جاد مخمل سیاهرنگ جا داده بودند و در هر گوشه آن با یک استادی ماهرانهای نقش عقاب با بالهای باز نقاشی شده بود و حرف نون را که اول اسم ناپلئون باشد در وسط جلد با یک تاج گل زردوزی نموده بودند مهر بزرگ بر آن خورده بوده بطوریکه مهر از آن آویزان بود و آنرا در یک جعبه ساده طلایی جای داده بودند. بعلاوه این عهدنامه را تالیران[۱] و ماره[۲] هر دو امضاء نموده بودند و میرزا رضا سفیر و نماینده مختار ایران نیز مهر و امضاء کرده بود.[۳]
- ↑ Talleyrand. Prince de Bénévent
- ↑ Marer
- ↑ اینک مجدداً فرصتی بدست آمد تا بار دیگر راجع به ناپلئون وارد بحث شویم و علل و اسبابی را که موجب از بین رفتن و در هم شکستن قدرت فوقالعاده او گردید جستجو نمائیم.
اوضاع قاره اروپا را در آن موقع بایستی اجمالاً از نظر بگذرانیم و ببینیم اثرات آن در آسیا و مخصوصاً در ایران چه بوده است و سیاست دولت انگلیس نسبت به ایران چگونه تغییر لون داده و این بار چگونه در دربار فتحلیشاه نفوذ پیدا کردهاند.