پس از تعارفات قرار شد ما باتفاق شیخ بوشهر بخشکی پیاده شویم و همین طور عمل شد. وقتیکه بخشکی رسیدیم پانزده تیر توپ شلیک شد و این برای سلام سفیر بود.
در محل پیاده شدن عده زیادی از سکنه جمع شده بودند و شیخ بوشهر تمام نظامیهای شهر را برای پیاده شدن و احترام ما در ساحل حاضر نموده بود. وقتیکه از ساحل بطرف منزل راه افتادیم تمام جمعیت با ما حرکت کرده و چنان گرد و خاکی بلند شد که اروپائی از آسیایی فرق داده نمیشد.
ما بمنزل شیخ رسیدیم و در آنجا توقف نمودیم. برا ما شربت، قهوه و قلیان آوردند. پس از آن سوار اسبان شده بمنزل مستر بروس نماینده کمپانی شرقی انگلیس رفتیم.
روز دیگر نوشتجات خود را برای هندوستان و اروپا نوشته بکشتی دادیم و کشتی حرکت نموده بطرف بمبئی رهسپار شد.»
در موقعیکه سفیر فوقالعاده دولت انگلیس در بوشهر بود محمدخان نسقچیباشی از طرف والی فارس مأمور بود که شیخ بوشهر را گرفته بشیراز ببرد و شیخ گرفتار شد. انگلیسهای بوشهر از گرفتاری شیخ فوقالعاده وحشت نمودند و پیش محمدخان فرستاده از او تأمین خواستند. او نیز جارچی فرستاده در کوچه و بازار بوشهر بسکنه اطلاع داد که احدی متعرض انگلیسها نشود. جارچی جار میزد «وای بحال کسیکه بانگلیسها و یا بکسان آنها کوچکترین صدمه را برساند»[۱]
سفیر فوقالعاده دولت انگلیس بعد از ورود ببوشهر بنای مکاتبه را با فرمانفرمای فارس و صدراعظم ایران گذاشت و کاغذی به جعفر علی خان وکیل سیاسی انگلیس مقیم شیراز نوشت و کاغذ فرمانفرمای فارس را با کاغذ نصرالله خان وزیر شاهزاده حسینعلی میرزا جوف آن گذاشته و کاغذ صدراعظم را هم مستقیماً بطهران روانه نمود.
مطلب این کاغذها این بود که من سفیر فوقالعاده دولت انگلیستان میباشم.
- ↑ سفرنامه موریر (صفحه ۲۲)