برگه:تاریخ جراید و مجلات ایران از محمد صدر هاشمی جلد اول.pdf/۲۷۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف الف بعده اللام
الحديد
 

سابقا یاد آور شدیم که شماره اول و دوم روز نامه با چاپ سربی منتشر شده و مطبعه آن چاپخانه خلیفه گری ارامنه بوده است . از شماره سوم ، روزنامه با چاپ سنگی و خط نستعلیق خوب انتشار یافته و درباره این تغییر چاپ شرحی در همین شماره بعنوان اعتذار نوشته بخلاصه اینکه کار چاپ در این ولایت مشکل است و مردم اینهمه خرج میکنند ولی حاضر نیستند یکدستگاه چاپ وارد کنند ؛ ارامنه با اینکه پنج شش هزار نفر زیادتر نیستند ولی یکنفر دختر ارمنی دوازده هزار تومان يك مطبعه خریده و برای ارامنه وقف کرده و ما ابتدا دست بدامن این مطبعه زدیم ولی بواسطه نبودن حروف کافی طبع روزنامه بتاخیر افتاد و باز بمطبعه سنگی پناهنده شدیم.

اسم مطبعه مذکور چنانچه در آخر هر شماره قید شده مطبعه ( استاد الماهر مشهدی اسد آقا زیدالله توفیقه ) بوده است . از شماره ۱۸ سال اول مورخ فره رمضان ۱۳۲۳ قمری اسم روزنامه از ( حديد ) به ( الحديد ) تغییر یافته ولی خصوصیات دیگر فرقی نکرده است . اضافه کردن الف و لام بنام روزنامه معلوم نیست بچه علت بوده است .

ال اول الحديد باشماره ۴۸ مورخ ۱۸ ربیع الثانی ۱۳۲٤ قمری پایان یافته و از شماره ٤٩ مورخ دوم جمادی الاولی سال دوم روزنامه شروع شده است از این شماره نام ) سید حسینخان موسس جریده ( در عنوان روزنامه اضافه شده و طرز انتشار آن نیز هفتگی گردیده است . از الحدید تا شماره ١٤ سال دوم مروخ يك شنبه ٤ همان ۱۳۲٤ قمری در دست است و تا این شماره مرتبا روزنامه در هشت صفحه انتشار یافته و داستان فتاة غسان در صفحات آخری روزنامه چاپ شده است. ظاهرا شماره مذکور آخرین شماره منتشره الحدید و پس از آن دیگر انتشار نیافته است چه بنا بگفته مرحوم تربیت این روزنامه تا اوائل اعلان مشروطیت در تبریز منتشر میشده است.

سید محمد شبستری

مدیر و صاحب امتیاز روزنامه الحديد سید محمد شبستری ملقب به ابو الضياء است و این همان کسیست که پس از اعلان مشروطیت در تبریز ؛ با كمك حاج میرزا آقا بلوری روزنامه مجاهد را تاسیس نمود و بعد هم در طهران روزنامه ایران نورا دایر کرد.

ابو الضياء یکی از پیشقدمان مشروطیت در آذربایجان بوده و در راه بدست آمدن آزادی رنج فراوان متحمل گردیده و در نتیجه استقامت و پایداری در آزادی خواهی دو چار مشقات و زحمات فراوان شده است .

من جمله داستان كتك خوردن وفلك شدن اوست در تبریز که مرحوم کسروی

–۲۷۱–