قانون مدنی ۱۳۱۳/کتاب ۱ - در بیان اموال و مالکیت به طور کلی
قانون مدنی ۱۳۱۳ | تصمیمهای مجلس | مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری نهم |
باب اول - در بیان انواع اموال
[ویرایش]ماده ۱۱ - اموال بر دو قسمت است منقول و غیر منقول.
فصل اول - در اموال غیر منقول
[ویرایش]ماده ۱۲
[ویرایش]مال غیر منقول آن است که از محلی به محل دیگر نتوان نقل نمود اعم از این که استقرار آن ذاتی باشد یا به واسطه عمل انسان به نحوی کهنقل آن مستلزم خرابی یا نقص خود مال یا محل آن شود.
ماده ۱۳
[ویرایش]ماده ۱۳ - اراضی و ابنیه و آسیا و هر چه که در بنا منصوب و عرفاً جزء بنا محسوب میشود غیر منقول است و همچنین است لولهها که برای جریانآب یا مقاصد دیگر در زمین یا بنا کشیده شده باشد.
ماده ۱۴
[ویرایش]آینه و پرده نقاشی و مجسمه و امثال آنها در صورتی که در بنا یا زمین به کار رفته باشد به طوری که نقل آن موجب نقص یا خرابی خود آنیا محل آن بشود غیر منقول است.
ماده ۱۵
[ویرایش]ثمره و حاصل مادام که چیده یا درو نشدهاست غیر منقول است اگر قسمتی از آن چیده یا درو شده باشد تنها آن قسمت منقول است.
ماده ۱۶
[ویرایش]مطلق اشجار و شاخههای آن و نهال و قلمه مادام که بریده یا کنده نشدهاست غیر منقول است.
ماده ۱۷
[ویرایش]حیوانات و اشیایی که مالک آن را برای عمل زراعت اختصاص داده باشد از قبیل گاو و گاومیش و ماشین و اسباب و ادوات زراعت و تخمو غیره و به طور کلی هر مال منقول که برای استفاده از عمل زراعت لازم و مالک آن را به این امر تخصیص داده باشد از جهت صلاحیت محاکم وتوقیف اموال جزو ملک محسوب و در حکم مال غیر منقول است و همچنین است تلمبه و گاو و یا حیوان دیگری که برای آبیاری زراعت یا خانه و باغاختصاص داده شدهاست.
ماده ۱۸
[ویرایش]حق انتفاع از اشیاء غیر منقوله مثل حق عمری و سکنی و همچنین حق ارتفاق نسبت به ملک غیر از قبیل حقالعبور و حقالمجری ودعاوی راجعه به اموال غیر منقوله از قبیل تقاضای خلع ید و امثال آن تابع اموال غیر منقول است.
فصل دوم - در اموال منقوله
[ویرایش]ماده ۱۹
[ویرایش]اشیایی که نقل آن از محلی به محل دیگر ممکن باشد بدون این که به خود یا محل آن خرابی وارد آید منقول است.
ماده ۲۰
[ویرایش]کلیه دیون از قبیل قرض و ثمن مبیع و مالالاجاره عین مستأجره از حیث صلاحیت محاکم در حکم منقول است ولو این که مبیع یا عینمستأجره از اموال غیر منقوله باشد.
ماده ۲۱
[ویرایش]انواع کشتیهای کوچک و بزرگ و قایقها و آسیاها و حمامهایی که در روی رودخانه و دریاها ساخته میشود و میتوان آنها را حرکت داد وکلیه کارخانههایی که نظر به طرز ساختمان جزو بنای عمارتی نباشد داخل در منقولات است ولی توقیف بعضی از اشیاء مزبوره ممکن است نظر بهاهمیت آنها موافق ترتیبات خاصه به عمل آید.
ماده ۲۲
[ویرایش]مصالح بنایی از قبیل سنگ و آجر و غیره که برای بنایی تهیه شده یا به واسطه خرابی از بنا جدا شده باشد مادامی که در بنا به کار نرفتهداخل منقول است.
فصل سوم - در اموالی که مالک خاص ندارد
[ویرایش]ماده ۲۳
[ویرایش]استفاده از اموالی که مالک خاص ندارد مطابق قوانین مربوطه به آنها خواهد بود.
ماده ۲۴
[ویرایش]هیچکس نمیتواند طرق و شوارع عامه و کوچههایی را که آخر آنها مسدود نیست تملک نماید.
ماده ۲۵
[ویرایش]هیچکس نمیتواند اموالی را که مورد استفاده عموم است و مالک خاص ندارد از قبیل پلها و کاروانسراها و آبانبارهای عمومی ومدارس قدیمه و میدانگاههای عمومی تملک کند. و همچنین است قنوات و چاههایی که مورد استفاده عموم است.
ماده ۲۶
[ویرایش]اموال دولتی که معد است برای مصالح یا انتفاعات عمومی مثل استحکامات و قلاع و خندقها و خاکریزهای نظامی و قورخانه و اسلحهذخیره و سفاین جنگی و همچنین اثاثیه و ابنیه سلطنتی و عمارات دولتی و سیمهای تلگرافی دولتی و موزهها و کتابخانههای عمومی و آثار تاریخی وامثال آنها و بالجمله آنچه که از اموال منقوله و غیر منقوله دولت به عنوان مصالح عمومی و منافع ملی در تحت تصرف دارد قابل تملک خصوصینیست و همچنین است اموالی که موافق مصالح عمومی به ایالت یا ولایت یا ناحیه یا شهری اختصاص یافته باشد.
ماده ۲۷
[ویرایش]اموالی که ملک اشخاص نمیباشد و افراد مردم میتوانند آنها را مطابق مقررات مندرجه در این قانون و قوانین مخصوصه مربوطه به هریک از اقسام مختلفه آنها تملک کرده و یا از آنها استفاده کنند مباحات نامیده میشود مثل اراضی موات یعنی زمینهایی که معطل افتاده و آبادی و کشت وزرع در آنها نباشد.
ماده ۲۸
[ویرایش]اموال مجهولالمالک با اذن حاکم یا مأذون از قبل او به مصارف فقرا میرسد.
باب دوم - در حقوق مختلفه که برای اشخاص نسبت به اموال حاصل میشود
[ویرایش]ماده ۲۹
[ویرایش]ممکن است اشخاص نسبت به اموال علاقههای ذیل را دارا باشند:
- ۱ - مالکیت (اعم از عین یا منفعت).
- ۲ - حق انتفاق.
- ۳ - حق ارتفاق به ملک غیر.
فصل اول - در مالکیت
[ویرایش]ماده ۳۰
[ویرایش]هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.
ماده ۳۱
[ویرایش]هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمیتوان بیرون کرد مگر به حکم قانون.
ماده ۳۲
[ویرایش]تمام ثمرات و متعلقات اموال منقوله و غیر منقوله که طبعاً یا در نتیجه عملی حاصل شده باشد بالتبع مال مالک اموال مزبورهاست.
ماده ۳۳
[ویرایش]نما و محصولی که از زمین حاصل میشود مال مالک زمین است چه به خودی خود روییده باشد یا به واسطه عملیات مالک مگر این کهنما یا حاصل از اصله یا حبه غیر حاصل شده باشد که در این صورت درخت و محصول مال صاحب اصله یا حبه خواهد بود اگر چه بدون رضایصاحب زمین کاشته شده باشد.
ماده ۳۴
[ویرایش]نتایج حیوانات در ملکیت تابع مادر است و هر کس مالک مادر شد مالک نتایج آن هم خواهد شد.
ماده ۳۵
[ویرایش]تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر این که خلاف آن ثابت شود.
ماده ۳۶
[ویرایش]تصرفی که ثابت شود ناشی از سبب مملک یا ناقل قانونی نبوده معتبر نخواهد بود.
ماده ۳۷
[ویرایش]اگر متصرف فعلی اقرار کند که ملک سابقاً مال مدعی او بودهاست در این صورت مشارالیه نمیتواند برای رد ادعای مالکیت شخصمزبور به تصرف خود استناد کند مگر این که ثابت نماید که ملک به ناقل صحیح به او منتقل شدهاست.
ماده ۳۸
[ویرایش]مالکیت زمین مستلزم مالکیت فضای محاذی آن است تا هر کجا بالا رود و همچنین است نسبت به زیر زمین بالجمله مالک حق همه گونهتصرف در هوا و فراز گرفتن دارد مگر آن چه را که قانون استثناء کرده باشد.
ماده ۳۹
[ویرایش]هر بنا و درخت که در روی زمین است و همچنین هر بنا و حفری که در زیر زمین است ملک مالک آن زمین محسوب میشود مگر این کهخلاف آن ثابت شود.
فصل دوم - در حق انتفاع
[ویرایش]ماده ۴۰
[ویرایش]حق انتفاع عبارت از حقی است که به موجب آن شخص میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد استفاده کند.
حکم اخیر نسبت به اعمال حقوقی که مربوط به حقوق خانوادگی و یا حقوق ارثی بوده و یا مربوط به نقل و انتقال اموال غیر منقول واقع در خارج ایرانمیباشد شامل نخواهد بود.
مبحث اول - در عمری و رقبی و سکنی
[ویرایش]ماده ۴۱
[ویرایش]عمری حق انتفاعی است که به موجب عقدی از طرف مالک برای شخص به مدت عمر خود یا عمر منتفع و یا عمر شخص ثالثی برقرارشده باشد.
ماده ۴۲
[ویرایش]رقبی حق انتفاعی است که از طرف مالک برای مدت معینی برقرار میگردد.
ماده ۴۳
[ویرایش]اگر حق انتفاع عبارت از سکونت در مسکنی باشد سکنی یا حق سکنی نامیده میشود و این حق ممکن است به طریق عمری یا به طریقرقبی برقرار شود.
ماده ۴۴
[ویرایش]در صورتی که مالک برای حق انتفاع مدتی معین نکرده باشد حبس مطلق بوده و حق مزبور تا فوت مالک خواهد بود مگر این که مالکقبل از فوت خود رجوع کند.
ماده ۴۵
[ویرایش]در موارد فوق حق انتفاع را فقط درباره شخص یا اشخاصی میتوان برقرار کرد که در حین ایجاد حق مزبور وجود داشته باشند ولی ممکناست حق انتفاع تبعاً برای کسانی هم که در حین عقد بوجود نیامدهاند برقرار شود و مادامی که صاحبان حق انتفاع موجود هستند حق مزبور باقی و بعداز انقراض آنها حق زائل میگردد.
ماده ۴۶
[ویرایش]حق انتفاع ممکن است فقط نسبت به مالی برقرار شود که استفاده از آن به ابقاء عین ممکن باشد اعم از این که مال مزبور منقول باشد یاغیر منقول و مشاع باشد یا مفروز.
ماده ۴۷
[ویرایش]در حبس اعم از عمری و غیره قبض شرط صحت است.
ماده ۴۸
[ویرایش]منتفع باید از مالی که موضوع حق انتفاع است سوءاستفاده نکرده و در حفاظت آن تعدی یا تفریط ننماید.
ماده ۴۹
[ویرایش]مخارج لازمه برای نگاهداری مالی که موضوع انتفاع است بر عهده منتفع نیست مگر این که خلاف آن شرط شده باشد.
ماده ۵۰
[ویرایش]اگر مالی که موضوع حق انتفاع است بدون تعدی یا تفریط منتفع تلف شود مشارالیه مسئول آن نخواهد بود.
ماده ۵۱ - حق انتفاع
[ویرایش]حق انتفاع در موارد ذیل زایل میشود:
- ۱) در صورت انقضاء مدت.
- ۲) در صورت تلف شدن مالی که موضوع انتفاع است.
ماده ۵۲ - منتفع ضامن تضررات مالک
[ویرایش]در موارد ذیل منتفع ضامن تضررات مالک است:
- ۱) در صورتی که منتفع از مال موضوع انتفاع سوءاستفاده کند.
- ۲) در صورتی که شرایط مقرره از طرف مالک را رعایت ننماید و این عدم رعایت موجب خسارتی بر موضوع حق انتفاع باشد.
ماده ۵۳
[ویرایش]انتقال عین از طرف مالک به غیر موجب بطلان حق انتفاع نمیشود ولی اگر منتقلالیه جاهل باشد که حق انتفاع متعلق به دیگری استاختیار فسخ معامله را خواهد داشت.
ماده ۵۴
[ویرایش]سایر کیفیات انتفاع از مال دیگری به نحوی خواهد بود که مالک قرار داده یا عرف و عادت اقتضاء بنماید.
مبحث دوم - در وقف
[ویرایش]ماده ۵۵ - وقف
[ویرایش]وقف عبارت است از این که عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.
ماده ۵۶
[ویرایش]وقف واقع میشود به ایجاب از طرف واقف به هر لفظی که صراحتا دلالت بر معنی آن کند و قبول طبقه اول از موقوفعلیهم یا قائم مقامقانونی آنها در صورتی که محصور باشند مثل وقف بر اولاد و اگر موقوفعلیهم غیر محصور یا وقف بر مصالح عامه باشد در این صورت قبول حاکمشرط است.
ماده ۵۷
[ویرایش]واقف باید مالک مالی باشد که وقف میکند و به علاوه دارای اهلیتی باشد که در معاملات معتبر است.
ماده ۵۸
[ویرایش]فقط وقف مالی جایز است که به ابقاء عین بتوان از آن منتفع شد اعم از این که منقول باشد یا غیر منقول مشاع باشد یا مفروز.
ماده ۵۹
[ویرایش]اگر واقف عین موقوفه را به تصرف وقف ندهد وقف محقق نمیشود و هر وقت بقبض داد وقف تحقق پیدا میکند.
ماده ۶۰
[ویرایش]در قبض فوریت شرط نیست بلکه مادامی که واقف رجوع از وقف نکردهاست هر وقت قبض بدهد وقف تمام میشود.
ماده ۶۱
[ویرایش]وقف بعد از وقوع آن به نحو صحت و حصول قبض لازم است و واقف نمیتواند از آن رجوع کند یا در آن تغییری بدهد یا از موقوفعلیهمکسی را خارج کند یا کسی را داخل در موقوفعلیهم نماید یا با آنها شریک کند یا اگر در ضمن عقد متولی معین نکرده بعد از آن متولی قرار دهد یا خودبه عنوان تولیت دخالت کند.
ماده ۶۲
[ویرایش]در صورتی که موقوفعلیهم محصور باشند خود آنها قبض میکنند و قبض طبقه اولی کافی است و اگر موقوفعلیهم غیر محصور یا وقفبر مصالح عامه باشد متولی وقف و الا حاکم قبض میکند.
ماده ۶۳
[ویرایش]ولی و وصی محجورین از جانب آنها موقوفه را قبض میکنند و اگر خود واقف تولیت را برای خود قرار داده باشد قبض خود او کفایتمیکند.
ماده ۶۴
[ویرایش]مالی را که منافع آن موقتاً متعلق به دیگری است میتوان وقف نمود و همچنین وقف ملکی که در آن حق ارتفاق موجود است جائز استبدون این که به حق مزبور خللی وارد آید.
ماده ۶۵
[ویرایش]صحت وقفی که به علت اضرار دیان واقف واقع شده باشد منوط به اجازه دیان است.
ماده ۶۶
[ویرایش]وقف بر مقاصد غیر مشروع باطل است.
ماده ۶۷
[ویرایش]مالی که قبض و اقباض آن ممکن نیست وقف آن باطل است لیکن اگر واقف تنها قادر بر اخذ و اقباض آن نباشد و موقوفعلیه قادر به اخذآن باشد صحیح است.
ماده ۶۸
[ویرایش]هر چیزی که طبعاً یا بر حسب عرف و عادت جزء یا از توابع و متعلقات عین موقوفه محسوب میشود داخل در وقف است مگر این کهواقف آن را استثناء کند به نحوی که در فصل بیع مذکور است.
ماده ۶۹
[ویرایش]وقف بر معدوم صحیح نیست مگر به تبع موجود.
ماده ۷۰
[ویرایش]اگر وقف بر موجود و معدوم معاً واقع شود نسبت به سهم موجود صحیح و نسبت به سهم معدوم باطل است.
ماده ۷۱
[ویرایش]وقف بر مجهول صحیح نیست.
ماده ۷۲
[ویرایش]وقف بر نفس به این معنی که واقف خود را موقوفعلیه یا جزء موقوفعلیهم نماید یا پرداخت دیون یا سایر مخارج خود را از منافعموقوفه قرار دهد باطل است اعم از این که راجع به حال حیات باشد یا بعد از فوت.
ماده ۷۳
[ویرایش]وقف بر اولاد و اقوام و خدمه و واردین و امثال آنها صحیح است.
ماده ۷۴
[ویرایش]در وقف بر مصالح عامه اگر خود واقف نیز مصداق موقوفعلیهم واقع شود میتواند منتفع گردد.
ماده ۷۵
[ویرایش]واقف میتواند تولیت یعنی اداره کردن امور موقوفه را مادامالحیات یا در مدت معینی برای خود قرار دهد و نیز میتواند متولی دیگریمعین کند که مستقلاً یا مجتمعاً با خود واقف اداره کند. تولیت اموال موقوفه ممکن است به یک یا چند نفر دیگر غیر از خود واقف واگذار شود که هریک مستقلاً یا منضماً اداره کنند و همچنین واقف میتواند شرط کند که خود او یا متولی که معین شدهاست نصب متولی کند و یا در این موضوع هرترتیبی را که مقتضی بداند قرار دهد.
ماده ۷۶
[ویرایش]کسی که واقف او را متولی قرار داده میتواند بدواً تولیت را قبول یا رد کند و اگر قبول کرد دیگر نمیتواند رد نماید و اگر رد کرد مثلصورتی است که از اصل متولی قرار داده نشده باشد.
ماده ۷۷
[ویرایش]هر گاه واقف برای دو نفر یا بیشتر به طور استقلال تولیت قرار داده باشد هر یک از آنها فوت کند دیگری یا دیگران مستقلاً تصرف میکنندو اگر به نحو اجتماع قرار داده باشد تصرف هر یک بدون تصویب دیگری یا دیگران نافذ نیست و بعد از فوت یکی از آنها حاکم شخصی را ضمیمه آن کهباقیماندهاست مینماید که مجتمعاً تصرف کنند.
ماده ۷۸
[ویرایش]واقف میتواند بر متولی ناظر قرار دهد که اعمال متولی به تصویب یا اطلاع او باشد.
ماده ۷۹
[ویرایش]واقف یا حاکم نمیتواند کسی را که در ضمن عقد وقف متولی قرار داده شدهاست عزل کنند مگر در صورتی که حق عزل شرط شده باشدو اگر خیانت متولی ظاهر شود حاکم ضم امین میکند.
ماده ۸۰
[ویرایش]اگر واقف وضع مخصوصی را در شخص متولی شرط کرده باشد و متولی فاقد آن وصف گردد منعزل میشود.
ماده ۸۱
[ویرایش]در اوقاف عامه اگر واقف متولی معین نکرده باشد اداره کردن امور موقوفه بر طبق ماده ۶ قانون ۲۸ شعبان ۱۳۲۸ خواهد بود ولی دراوقاف خاصه اگر متولی مخصوص نباشد تصدی با خود موقوفعلیهم است.
ماده ۸۲
[ویرایش]هر گاه واقف برای اداره کردن موقوفه ترتیب خاصی معین کرده باشد متولی باید به همان ترتیب رفتار کند و اگر ترتیبی قرار نداده باشدمتولی باید راجع به تعمیر و اجاره و جمعآوری منافع و تقسیم آن بر مستحقین و حفظ موقوفه و غیره مثل وکیل امینی عمل نماید.
ماده ۸۳
[ویرایش]متولی نمیتواند تولیت را به دیگری تفویض کند مگر آن که واقف در ضمن وقف به او اذن داده باشد ولی اگر در ضمن وقف شرطمباشرت نشده باشد میتواند وکیل بگیرد.
ماده ۸۴
[ویرایش]جائز است واقف از منافع موقوفه سهمی برای عمل متولی قرار دهد و اگر حقالتولیه معین نشده باشد متولی مستحق اجرتالمثل عملاست.
ماده ۸۵
[ویرایش]بعد از آن که منافع موقوفه حاصل و حصه هر یک از موقوفعلیهم معین شد موقوفعلیه میتواند حصه خود را تصرف کند اگر چه متولیاذن نداده باشد مگر این که واقف اذن در تصرف را شرط کرده باشد.
ماده ۸۶
[ویرایش]در صورتی که واقف ترتیبی قرار نداده باشد مخارج تعمیر و اصلاح موقوفه و اموری که برای تحصیل منفعت لازم است بر حقموقوفعلیهم مقدم خواهد بود.
ماده ۸۷
[ویرایش]واقف میتواند شرط کند که منافع موقوفه مابین موقوفعلیهم به تساوی تقسیم شود یا به تفاوت و یا این که اختیار به متولی یا شخصدیگری بدهد که هر نحو مصلحت داند تقسیم کند.
ماده ۸۸
[ویرایش]بیع وقف در صورتی که خراب شود یا خوف آن باشد که منجر به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد در صورتی جایز استکه عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود.
ماده ۸۹
[ویرایش]هر گاه بعض موقوفه خراب یا مشرف به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد همان بعض فروخته میشود مگر این که خرابیبعض سبب سلب انتفاع قسمتی که باقیماندهاست بشود در این صورت تمام فروخته میشود.
ماده ۹۰
[ویرایش]عین موقوفه در مورد جواز بیع یا قرب به غرض واقف تبدیل میشود.
ماده ۹۱
[ویرایش]در موارد ذیل منافع موقوفات عامه صرف بریات عمومیه خواهد شد:
- ۱) در صورتی که منافع موقوفه مجهولالمصرف باشد مگر این که قدر متیقنی در بین باشد.
- ۲) در صورتی که صرف منافع موقوفه در مورد خاصی که واقف معین کردهاست متعذر باشد.
مبحث سوم - در حق انتفاع از مباحات
[ویرایش]ماده ۹۲
[ویرایش]هر کس میتواند با رعایت قوانین و نظامات راجعه به هر یک از مباحات از آنها استفاده نماید.
فصل سوم - در حق ارتفاق نسبت به ملک غیر
[ویرایش]در حق ارتفاق نسبت به ملک غیر و در احکام و آثار املاک نسبت به املاک مجاور
مبحث اول - در حق ارتفاق نسبت به ملک غیر
[ویرایش]ماده ۹۳
[ویرایش]ارتفاق حقی است برای شخص در ملک دیگری.
ماده ۹۴
[ویرایش]صاحبان املاک میتوانند در ملک خود هر حقی را که بخواهند نسبت به دیگری قرار دهند در این صورت کیفیت استحقاق تابع قرارداد وعقدی است که مطابق آن حق داده شدهاست.
ماده ۹۵
[ویرایش]هر گاه زمین یا خانه کسی مجرای فاضلاب یا آب باران زمین یا خانه دیگری بودهاست صاحب آن خانه یا زمین نمیتواند جلوگیری از آنکند مگر در صورتی که عدم استحقاق او معلوم شود.
ماده ۹۶
[ویرایش]چشمه واقعه در زمین کسی محکوم به ملکیت صاحب زمین است مگر این که دیگری نسبت به آن چشمه عیناً یا انتفاعاً حقی داشتهباشد.
ماده ۹۷
[ویرایش]هر گاه کسی از قدیم در خانه یا ملک دیگری مجرای آب به ملک خود یا حق مرور داشته صاحب خانه یا ملک نمیتواند مانع آب بردن یاعبور او از ملک خود شود و همچنین است سایر حقوق از قبیل حق داشتن در و شبکه و ناودان و حق شرب و غیره.
ماده ۹۸
[ویرایش]اگر کسی حق عبور در ملک غیر ندارد ولی صاحب ملک اذن داده باشد که از ملک او عبور کنند هر وقت بخواهد میتواند از اذن خودرجوع کرده و مانع عبور او بشود و همچنین است سایر ارتفاقات.
ماده ۹۹
[ویرایش]هیچکس حق ندارد ناودان خود را به طرف ملک دیگری بگذارد یا آب باران از بام خود به بام یا ملک همسایه جاری کند و یا برف بریزدمگر به اذن او.
ماده ۱۰۰
[ویرایش]اگر مجرای آب شخصی در خانه دیگری باشد و در مجری خرابی بهم رسد به نحوی که عبور آب موجب خسارت خانه شود مالک خانهحق ندارد صاحب مجری را به تعمیر مجری اجبار کند بلکه خود او باید دفع ضرر از خود نماید چنانچه اگر خرابی مجری مانع عبور آب شود مالک خانهملزم نیست که مجری را تعمیر کند بلکه صاحب حق باید خود رفع مانع کند در این صورت برای تعمیر مجری میتواند داخل خانه یا زمین شود ولیکنبدون ضرورت حق ورود ندارد مگر به اذن صاحب ملک.
ماده ۱۰۱
[ویرایش]هر گاه کسی از آبی که ملک دیگری است به نحوی از انحاء حق انتفاع داشته باشد از قبیل دایر کردن آسیا و امثال آن صاحب آن نمیتواندمجری را تغییر دهد به نحوی که مانع از استفاده حق دیگری باشد.
ماده ۱۰۲
[ویرایش]هر گاه ملکی کلاً یا جزئاً به کسی منتقل شود و برای آن ملک حقالارتفاقی در ملک دیگر یا در جزء دیگر همان ملک موجود باشد آنحق به حال خود باقی میماند مگر این که خلاف آن تصریح شده باشد.
ماده ۱۰۳
[ویرایش]هر گاه شرکاء ملکی دارای حقوق و منافعی باشند و آن ملک مابین شرکاء تقسیم شود هر کدام از آنها به قدر حصه مالک آن حقوق ومنافع خواهد بود مثل این که اگر ملکی دارای حق عبور در ملک غیر بوده و آن ملک که دارای حق است بین چند نفر تقسیم شود هر یک از آنها حقعبور از همان محلی که سابقاً حق داشتهاست خواهد داشت.
ماده ۱۰۴
[ویرایش]حقالارتفاق مستلزم وسایل انتفاع از آن حق نیز خواهد بود مثل این که اگر کسی حق شرب از چشمه یا حوض یا آب انبار غیر دارد حقعبور تا آن چشمه یا حوض و آب انبار هم برای برداشتن آب دارد.
ماده ۱۰۵
[ویرایش]کسی که حقالارتفاق در ملک غیر دارد مخارجی که برای تمتع از آن حق لازم شود به عهده صاحب حق میباشد مگر این که بین او وصاحب ملک بر خلاف آن قراری داده شده باشد.
ماده ۱۰۶
[ویرایش]مالک ملکی که مورد حقالارتفاق غیر است نمیتواند در ملک خود تصرفاتی نماید که باعث تضییع یا تعطیل حق مزبور باشد مگر بااجازه صاحب حق.
ماده ۱۰۷
[ویرایش]تصرفات صاحب حق در ملک غیر که متعلق حق اوست باید به اندازهای باشد که قرار دادند و یا به مقدار متعارف و آن چه ضرورتانتفاع اقتضا میکند.
ماده ۱۰۸
[ویرایش]در تمام مواردی که انتفاع کسی از ملک دیگری به موجب اذن محض باشد مالک میتواند هر وقت بخواهد از اذن خود رجوع کند مگراین که مانع قانونی موجود باشد.
مبحث دوم - در احکام و آثار املاک نسبت به املاک مجاور
[ویرایش]ماده ۱۰۹
[ویرایش]دیواری که مابین دو ملک واقع است مشترک مابین صاحب آن دو ملک محسوب میشود مگر این که قرینه یا دلیلی بر خلاف آنموجود باشد.
ماده ۱۱۰
[ویرایش]بنا به طور ترصیف و وضع سرتیر از جمله قرائن است که دلالت بر تصرف و اختصاص میکنند.
ماده ۱۱۱
[ویرایش]هر گاه از دو طرف بنا متصل به دیوار به طور ترصیف باشد و یا از هر دو طرف بروی دیوار سرتیر گذاشته شده باشد آن دیوار محکوم بهاشتراک است مگر این که خلاف آن ثابت شود.
ماده ۱۱۲
[ویرایش]هر گاه قرائن اختصاصی فقط از یک طرف باشد تمام دیوار محکوم به ملکیت صاحب آن طرف خواهد بود مگر این که خلافش ثابتشود.
ماده ۱۱۳
[ویرایش]مخارج دیوار مشترک بر عهده کسانی است که در آن شرکت دارند.
ماده ۱۱۴
[ویرایش]هیچ یک از شرکاء نمیتواند دیگری را اجبار بر بنا و تعمیر دیوار مشترک نماید مگر این که دفع ضرر به نحو دیگر ممکن نباشد.
ماده ۱۱۵
[ویرایش]در صورتی که دیوار مشترک خراب شود و احد شریکین از تجدید بناء و اجازه تصرف در مبنای مشترک امتناع نماید شریک دیگرمیتواند در حصه خاص خود تجدید بنای دیوار را کند.
ماده ۱۱۶
[ویرایش]هر گاه احد شرکاء راضی به تصرف دیگری در مبنا باشد ولی از تحمل مخارج مضایقه نماید شریک دیگر میتواند بنای دیوار را تجدیدکند و در این صورت اگر بنای جدید با مصالح مشترک ساخته شود دیوار مشترک خواهد بود والا مختص به شریکی است که بنا را تجدید کردهاست.
ماده ۱۱۷
[ویرایش]اگر یکی از دو شریک دیوار مشترک را خراب کند در صورتی که خراب کردن آن لازم نبوده باید آن که خراب کرده مجدداً آن را بنا کند.
ماده ۱۱۸
[ویرایش]هیچ یک از دو شریک حق ندارد دیوار مشترک را بالا ببرد یا روی آن بنا سرتیر بگذارد یا دریچه و رف باز کند یا هر نوع تصرفی نمایدمگر به اذن شریک دیگر.
ماده ۱۱۹
[ویرایش]هر یک از شرکاء بر روی دیوار مشترک سرتیر داشته باشد نمیتواند بدون رضای شریک دیگر تیرها را از جای خود تغییر دهد و به جایدیگر از دیوار بگذارد.
ماده ۱۲۰
[ویرایش]اگر صاحب دیوار به همسایه اذن دهد که بر وی دیوار او سرتیر بگذارد یا روی آن بنا کند هر وقت بخواهد میتواند از اذن خود رجوع کندمگر این که بوجه ملزمی این حق را از خود سلب کرده باشد.
ماده ۱۲۱
[ویرایش]هر گاه کسی به اذن صاحب دیوار بر روی دیوار سرتیری گذارده باشد و بعد آن را بردارد نمیتواند مجدداً بگذارد مگر به اذن جدید ازصاحب دیوار و همچنین است سایر تصرفات.
ماده ۱۲۲
[ویرایش]اگر دیواری متمایل به ملک غیر یا شارع و نحو آن شود که مشرف به خرابی گردد صاحب آن اجبار میشود که آن را خراب کند.
ماده ۱۲۳
[ویرایش]اگر خانه یا زمینی بین دو نفر تقسیم شود یکی از آنها نمیتواند دیگری را مجبور کند که با هم دیواری مابین دو قسمت بکشند.
ماده ۱۲۴
[ویرایش]اگر از قدیم سرتیر عمارتی روی دیوار مختصی همسایه بوده و سابقه این تصرف معلوم نباشد باید به حال سابق باقی بماند و اگر به سببخرابی عمارت و نحو آن سرتیر برداشته شود صاحب عمارت میتواند آن را تجدید کند و همسایه حق ممانعت ندارد مگر این که ثابت نماید وضعیتسابق به صرف اجازه او ایجاد شده بودهاست.
ماده ۱۲۵
[ویرایش]هر گاه طبقه تحتانی مال کسی باشد و طبقه فوقانی مال دیگری هر یک از آنها میتواند به طور متعارف در حصه اختصاصی خود تصرفبکند لیکن نسبت به سقف بین دو طبقه هر یک از مالکین طبقه فوقانی و تحتانی میتواند در کف یا سقف طبقه اختصاصی خود به طور متعارف آناندازه تصرف نماید که مزاحم حق دیگری نباشد.
ماده ۱۲۶
[ویرایش]صاحب اتاق تحتانی نسبت به دیوارهای اتاق و صاحب فوقانی نسبت به دیوارهای غرفه بالاختصاص و هر دو نسبت به سقف مابیناتاق و غرفه بالاشتراک متصرف شناخته میشوند.
ماده ۱۲۷
[ویرایش]پله فوقانی ملک صاحب طبقه فوقانی محسوب است مگر این که خلاف آن ثابت شود.
ماده ۱۲۸
[ویرایش]هیچ یک از صاحبان طبقه تحتانی و غرفه فوقانی نمیتواند دیگری را اجبار به تعمیر یا مساعدت در تعمیر دیوارها و سقف آن بنماید.
ماده ۱۲۹
[ویرایش]هر گاه سقف واقع مابین عمارت تحتانی و فوقانی خراب شود در صورتی که بین مالک فوقانی و مالک تحتانی موافقت در تجدید بناحاصل نشود و قرار داد ملزمی سابقاً بین آنها موجود نباشد هر یک از مالکین اگر تبرعاً سقف را تجدید نموده چنانچه با مصالح مشترکه ساخته شدهباشد سقف مشترک است و اگر با مصالح مختصه ساخته شده متعلق به بانی خواهد بود.
ماده ۱۳۰
[ویرایش]کسی حق ندارد خانه خود را به فضای خانه همسایه بدون اذن او خروجی بدهد و اگر بدون اذن خروجی بدهد ملزم به رفع آن خواهدبود.
ماده ۱۳۱
[ویرایش]اگر شاخه درخت کسی داخل در فضای خانه یا زمین همسایه شود باید از آنجا عطف کند و اگر نکرد همسایه میتواند آن را عطف کند واگر نشد از حد خانه خود قطع کند و همچنین است حکم ریشههای درخت که داخل ملک غیر میشود.
ماده ۱۳۲
[ویرایش]کسی نمیتواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرراز خود باشد.
ماده ۱۳۳
[ویرایش]کسی نمیتواند از دیوار خانه خود به خانه همسایه در باز کند اگر چه دیوار ملک مختصی او باشد لیکن میتواند از دیوار مختصی خودروزنه یا شبکه باز کند و همسایه حق منع او را ندارد ولی همسایه هم میتواند جلو روزنه و شبکه دیوار بکشد یا پرده بیاویزد که مانع رؤیت شود.
ماده ۱۳۴
[ویرایش]هیچ یک از اشخاصی که در یک معبر یا یک مجری شریکند نمیتوانند شرکاء دیگر را مانع از عبور یا بردن آب شوند.
ماده ۱۳۵
[ویرایش]درخت و حفیره و نحو آنها که فاصل مابین املاک باشد در حکم دیوار مابین خواهد بود.
مبحث سوم - در حریم املاک
[ویرایش]ماده ۱۳۶
[ویرایش]حریم مقداری از اراضی اطراف ملک و قنات و نهر و امثال آن است که برای کمال انتفاع از آن ضرورت دارد.
ماده ۱۳۷
[ویرایش]حریم چاه برای آب خوردن (۲۰) گز و برای زراعت (۳۰) گز است.
ماده ۱۳۸
[ویرایش]حریم چشمه و قنات از هر طرف در زمین رخوه (۵۰۰) گز و در زمین سخت (۲۵۰) گز است لیکن اگر مقادیر مذکوره در این ماده و مادهقبل برای جلوگیری از ضرر کافی نباشد به اندازهای که برای دفع ضرر کافی باشد به آن افزوده میشود.
ماده ۱۳۹
[ویرایش]حریم در حکم ملک صاحب حریم است و تملک و تصرف در آن که منافی باشد با آن چه مقصود از حریم است بدون اذن از طرفمالک صحیح نیست و بنابر این کسی نمیتواند در حریم چشمه و یا قنات دیگری چاه یا قنات بکند ولی تصرفاتی که موجب تضرر نشود جائز است.