کلیات سعدی/مواعظ/خوشتر از دوران عشق ایام نیست
ظاهر
۱۳ – ط
خوشتر از دوران عشق ایام نیست | بامداد عاشقان را شام نیست[۱] | |||||
مطربان رفتند و صوفی در سماع | عشق را آغاز هست انجام نیست | |||||
کام هر جویندهٔ را آخریست | عارفانرا منتهای کام نیست | |||||
از هزاران در یکی گیرد سماع | زانکه هر کس محرم پیغام نیست | |||||
آشنایان ره بدینمعنی برند | در سرای خاص بار عام نیست | |||||
تا نسوزد برنیاید بوی عود | پخته داند کاین سخن با خام نیست | |||||
هرکسی را نام معشوقی که هست | میبرد، معشوق ما را نام نیست | |||||
سرو را با جمله زیبائی که هست | پیش اندام تو هیچ اندام نیست | |||||
مستی از من پرس و شور عاشقی | و آن[۲] کجا داند که درد آشام نیست | |||||
باد صبح و خاک شیراز آتشیست | هر کرا در وی گرفت آرام نیست | |||||
خواب بیهنگامت از ره میبرد | ورنه بانگ صبح بیهنگام نیست | |||||
سعدیا چون بت شکستی خود مباش | خودپرستی کمتر از اصنام نیست |