پرش به محتوا

کلیات سعدی/غزلیات/خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند

از ویکی‌نبشته

۲۵۰– ق

  خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند بکسان درد فرستند و دوا نیز کنند  
  پادشاهان ملاحت چو بنخجیر روند صید را پای ببندند و رها نیز کنند  
  نظری کن بمن خسته که ارباب کرم بضعیفان نظر از بهر خدا نیز کنند  
  عاشقان را ز بَر خویش مران تا بر تو سر و زر هر دو فشانند و دعا نیز کنند  
  گر کند میل بخوبان دل من عیب مکن کاین گناهیست که در شهر شما نیز کنند  
  بوسهٔ زان دهن تنگ بده یا بفروش کاین متاعیست که بخشند و بها نیز کنند  
  تو خطائی بچهٔ، از تو خطا نیست عجب کانکه از اهل صوابند خطا نیز کنند  
  گر رود نام من اندر دهنت باکی نیست پادشاهان بغلط یاد گدا نیز کنند  
  سعدیا گر نکند یاد تو آن ماه مرنج ما که باشیم که اندیشهٔ ما نیز کنند؟