دیوان شمس (غزلیات ۹)
ظاهر
(تغییرمسیر از دیوان شمس (غزلیات 9))
- بار دیگر از دل و از عقل و جان برخاستیم
- می بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام
- چونک در باغت به زیر سایه طوبیستم
- بده آن باده دوشین که من از نوش تو مستم
- بزن آن پرده نوشین که من از نوش تو مستم
- هله دوشت یله کردم شب دوشت یله کردم
- ز فلک قوت بگیرم دهن از لوت ببندم
- چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم
- چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم
- منم آن عاشق عشقت که جز این کار ندارم
- مکن ای دوست غریبم سر سودای تو دارم
- منم آن کس که نبینم بزنم فاخته گیرم
- به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم
- بزن آن پرده دوشین که من امروز خموشم
- من اگر دست زنانم نه من از دست زنانم
- ز یکی پسته دهانی صنمی بسته دهانم
- بت بینقش و نگارم جز تو یار ندارم
- علم عشق برآمد برهانم ز زحیرم
- تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم
- هوسی است در سر من که سر بشر ندارم
- چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
- تو ز من ملول گشتی که من از تو ناشتابم
- هذیان که گفت دشمن به درون دل شنیدم
- خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم
- دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم
- فلکا بگو که تا کی گلههای یار گویم
- نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
- دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم
- دل چه خوردهست عجب دوش که من مخمورم
- گر مرا خار زند آن گل خندان بکشم
- در فروبند که ما عاشق این میکدهایم
- هله رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم
- در فروبند که ما عاشق این انجمنیم
- عقل گوید که من او را به زبان بفریبم
- دم به دم از ره دل پیک خیالش رسدم
- از بت باخبر من خبری می رسدم
- منم آن دزد که شب نقب زدم ببریدم
- مادرم بخت بده است و پدرم جود و کرم
- ای خوشا روز که پیش چو تو سلطان میرم
- گر تو خواهی که تو را بیکس و تنها نکنم
- من چو در گور درون خفته همیفرسایم
- ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم
- چند خسپیم صبوح است صلا برخیزیم
- جز ز فتان دو چشمت ز کی مفتون باشیم
- گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم
- روز آن است که ما خویش بر آن یار زنیم
- روز شادی است بیا تا همگان یار شویم
- ساقیا عربده کردیم که در جنگ شویم
- وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم
- خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم
- ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم
- ای دریغا که شب آمد همه از هم ببریم
- من از این خانه پرنور به در می نروم
- تا که ما از نظر و خوبی تو باخبریم
- دوش می گفت جانم کی سپهر معظم
- هم به درد این درد را درمان کنم
- می رسد بوی جگر از دو لبم
- عاشقم از عاشقان نگریختم
- دست من گیر ای پسر خوش نیستم
- ای گزیده یار چونت یافتم
- سالکان راه را محرم شدم
- بوی آن خوب ختن می آیدم
- نو به نو هر روز باری می کشم
- می شناسد پرده جان آن صنم
- عاشقی بر من پریشانت کنم
- گفتهای من یار دیگر می کنم
- من ز وصلت چون به هجران می روم
- من به سوی باغ و گلشن می روم
- آتشی نو در وجود اندرزدیم
- ما به خرمنگاه جان بازآمدیم
- گر دم از شادی وگر از غم زنیم
- روز باران است و ما جو می کنیم
- امشب ای دلدار مهمان توییم
- ما ز بالاییم و بالا می رویم
- دوش عشق شمس دین می باختیم
- عاقبت ای جان فزا نشکیفتم
- یک دمی خوش چو گلستان کندم
- من اگر نالم اگر عذر آرم
- من اگر مستم اگر هشیارم
- من اگر پرغم اگر شادانم
- من از این خانه به در می نروم
- من اگر پرغم اگر خندانم
- من که حیران ز ملاقات توام
- من از این خانه به در می نروم
- ای مطرب این غزل گو کی یار توبه کردم
- گفتم که عهد بستم وز عهد بد برستم
- گر جان منکرانت شد خصم جان مستم
- رفتم ز دست خود من در بیخودی فتادم
- صد بار مردم ای جان وین را بیازمودم
- اندر دو کون جانا بیتو طرب ندیدم
- خواهم که کفک خونین از دیگ جان برآرم
- یا رب چه یار دارم شیرین شکار دارم
- من پاکباز عشقم تخم غرض نکارم
- بازآمدم خرامان تا پیش تو بمیرم
- پیش چنین جمال جان بخش چون نمیرم
- ای چرخ عیب جویم وی سقف پرستیزم
- آری ستیزه می کن تا من همیستیزم
- ای توبهام شکسته از تو کجا گریزم
- دل را ز من بپوشی یعنی که من ندانم
- عالم گرفت نورم بنگر به چشمهایم
- آوازه جمالت از جان خود شنیدیم
- درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم
- من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم
- اشکم دهل شدهست از این جام دم به دم
- از ما مشو ملول که ما سخت شاهدیم
- برخیز تا شراب به رطل و سبو خوریم
- چیزی مگو که گنج نهانی خریدهام
- ای گوش من گرفته تویی چشم روشنم
- ما قحطیان تشنه و بسیارخوارهایم
- با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم
- بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم
- ما در جهان موافقت کس نمیکنیم
- خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم
- چند روی بیخبر آخر بنگر به بام
- هر کی بمیرد شود دشمن او دوستکام
- امشب جان را ببر از تن چاکر تمام
- لولیکان توییم در بگشا ای صنم
- ای تو ترش کرده رو تا که بترسانیم
- پیشتر آ می لبا تا همه شیدا شویم
- بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیم
- خوش سوی ما آ دمی ز آنچ که ما هم خوشیم
- بدار دست ز ریشم که بادهای خوردم
- نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم
- همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم
- نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
- بیار باده که دیر است در خمار توام
- به غم فرونروم باز سوی یار روم
- مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم
- اگر چه شرط نهادیم و امتحان کردیم
- چه روز باشد کاین جسم و رسم بنوردیم
- اگر زمین و فلک را پر از سلام کنیم
- به حق آنک بخواندی مرا ز گوشه بام
- به جان عشق که از بهر عشق دانه و دام
- سماع چیست ز پنهانیان دل پیغام
- به گوش من برسانید هجر تلخ پیام
- به گرد تو چو نگردم به گرد خود گردم
- بیار باده که اندر خمار خمارم
- به گوشهای بروم گوش آن قدح گیرم
- زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم
- خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم
- به کوی عشق تو من نامدم که بازروم
- ببسته است پری نهانیی پایم
- اگر چه ما نه خروس و نه ماکیان داریم
- بیار مطرب بر ما کریم باش کریم
- فضول گشتهام امروز جنگ می جویم
- بر آن شدهست دلم کتشی بگیرانم
- اگر به عقل و کفایت پی جنون باشم
- می گریزد از ما و ما قوامش داریم
- گه چرخ زنان همچون فلکم
- تلخی نکند شیرین ذقنم
- تشنه خویش کن مده آبم
- کون خر را نظام دین گفتم
- آمدم باز تا چنان گردم
- آتشی از تو در دهان دارم
- در طریقت دو صد کمین دارم
- تا به جان مست عشق آن یارم
- همتم شد بلند و تدبیرم
- در وصالت چرا بیاموزم
- اه چه بیرنگ و بینشان که منم
- به خدایی که در ازل بودهست
- ما همه از الست همدستیم
- آمدستیم تا چنان گردیم
- ما که باده ز دست یار خوریم
- ناله بلبل بهار کنیم
- عاشق روی جان فزای توییم
- خیز تا فتنهای برانگیزیم
- تو چه دانی که ما چه مرغانیم
- چند قبا بر قد دل دوختم
- ای دل صافی دم ثابت قدم
- آمد سرمست سحر دلبرم
- شد ز غمت خانه سودا دلم
- چند گهی فاتحه خوانت کنم
- بار دگر جانب یار آمدیم
- ما به تماشای تو بازآمدیم
- گر تو کنی روی ترش زحمت از این جا ببرم
- منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادم
- انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم
- رحت انا من بینکم غبت کذا من عینکم
- اتیناکم اتیناکم فحیونا نحییکم
- اقبل الساقی علینا حاملا کاس المدام
- قد رجعنا قد رجعنا جاییا من طورکم
- ظننتم ایا عذال ان قد عدلتم
- فان وفق الله الکریم وصالکم
- علی اهل نجد الثنا و سلام
- بیا بیا دلدار من دلدار من درآ درآ در کار من در کار من
- دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
- گر آخر آمد عشق تو گردد ز اولها فزون
- تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون
- ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
- دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن
- بویی همیآید مرا مانا که باشد یار من
- این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این
- این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین
- ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
- هین دف بزن هین کف بزن کاقبال خواهی یافتن
- دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن
- ای دل شکایتها مکن تا نشنود دلدار من
- ای یار من ای یار من ای یار بیزنهار من
- در غیب پر این سو مپر ای طایر چالاک من
- هذا رشاد الکافرین هذا جزاء الصابرین