دیوان شمس/آب زنید راه را هین که نگار میرسد
ظاهر
آب زنید راه را هین که نگار میرسد | مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد | |||||
راه دهید یار را آن مه ده چهار را | کز رخ نوربخش او نور نثار میرسد | |||||
چاک شدست آسمان غلغلهایست در جهان | عنبر و مشک میدمد سنجق یار میرسد | |||||
رونق باغ میرسد چشم و چراغ میرسد | غم به کناره میرود مه به کنار میرسد | |||||
تیر روانه میرود سوی نشانه میرود | ما چه نشستهایم پس شه ز شکار میرسد | |||||
باغ سلام میکند سرو قیام میکند | سبزه پیاده میرود غنچه سوار میرسد | |||||
خلوتیان آسمان تا چه شراب میخورند | روح خراب و مست شد عقل خمار میرسد | |||||
چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما | زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار میرسد |