دیوان حافظ/مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
ظاهر
۴۳۲ | مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی | پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی | ۴۸۳ | |||
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید | مطرب بزن نوائی ساقی بده شرابی | |||||
شد حلقه قامت من تا بعد ازین رقیبت | زین در دگر نراند ما را بهیچ بابی[۱] | |||||
در انتظار رویت ما و امیدواری | در عشوهٔ وصالت ما و خیال و خوابی | |||||
مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی | بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی | |||||
حافظ چه مینهی دل تو در خیال خوبان | ||||||
کی تشنه سیر گردد از لمعهٔ سرابی |
- ↑ چنین است در اغلب نسخ، خ: هر دم ز در نراند ما را بهیچ بابی.