دیوان حافظ/توئی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
ظاهر
۹۷ | توئی که بر سر خوبان کشوری چون تاج | سزد اگر همهٔ دلبران دهندت باج | ۹۷ | |||
دو چشم شوخ تو برهم زده ختا و حبش | بچین زلف تو ماچین و هند داده خراج | |||||
بیاض روی تو روشن چو عارض رخ روز | سواد زلف سیاه تو هست ظلمت داج | |||||
دهان شهد تو داده رواج آب خضر | لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج | |||||
ازین مرض بحقیقت شفا نخواهم یافت | که از تو درد دل ای جان نمیرسد بعلاج | |||||
چرا همی شکنی جان من[۱] ز سنگ دلی | دل ضعیف که باشد بنازکی چو زجاج | |||||
لب تو خضر و دهان تو آب حیوانست | قد تو سرو و میان موی و بر بهیّات عاج | |||||
فتاد در دل حافظ هوای چون تو شهی | کمینه ذرّهٔ خاک در تو بودی کاج |
- ↑ «جان من» منادی است یعنی ای جان من،.