دیوان حافظ/تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

از ویکی‌نبشته
۲۰۵  تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود  ۱۹۳
  حلقهٔ پیر مغان از ازلم در گوش است بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود  
  بر سر تربت ما چون گذری همّت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود  
  برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو راز این پرده نهانست و نهان خواهد بود  
  ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود  
  چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر بلحد تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود  
  بخت حافظ گر ازین گونه مدد خواهد کرد  
  زلف معشوقه بدست دگران خواهد بود