دیوان حافظ/تاب بنفشه میدهد طره مشکسای تو
ظاهر
۴۱۱ | تاب بنفشه میدهد طرّهٔ مشکسای تو | پردهٔ غنچه میدرد خندهٔ دلگشای تو | ۴۰۸ | |||
ای گل خوشنسیم من بلبل خویش را مسوز | کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو | |||||
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان | قال و مقال عالمی میکشم از برای تو[۱] | |||||
دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار | گوشهٔ تاج سلطنت میشکند گدای تو | |||||
خرقهٔ زهد و جام می گر چه نه درخور همند | این همه نقش میزنم از جهت رضای تو | |||||
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر | کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو | |||||
شاهنشین چشم من تکیهگه خیال تست | جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو | |||||
خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن | ||||||
حافظ خوشکلام شد مرغ سخنسرای تو[۲] |