دیوان حافظ/بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

از ویکی‌نبشته
۲۰۲  بود آیا که در میکدها بگشایند گره از کار فروبستهٔ ما بگشایند  ۱۳۷
  اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند  
  بصفای دل رندان صبوحی زدگان بس در بسته بمفتاح دعا بگشایند  
  نامهٔ تعزیت دختر رز بنویسید تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند  
  گیسوی چنگ ببرّید بمرگ می ناب تا حریفان همه خون از مژها بگشایند  
  در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانهٔ تزویر و ریا بگشایند  
  حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا  
  که چه زنّار ز زیرش بدغا بگشایند