تولدی دیگر/گل سرخ

از ویکی‌نبشته

گل سرخ

 
 
 
 

گل سرخ

گل سرخ

گل سرخ

 

او مرا برد به باغ گل سرخ

و به گیسو‌های مضطربم در تاریکی گل سرخی زد

و سرانجام

روی برگ گل سرخی با من خوابید

ای کبوتر‌های مفلوج

ای درختان بی‌تجربهٔ یائسه، ای پنجره‌های کور،

زیر قلبم و در اعماق کمرگاهم، اکنون

گل سرخی دارد میروید

گل سرخ

سرخ

مثل یک لکهٔ خون

 
 

آه، من آبستن هستم، آبستن، آبستن