برگه:سنگی بر گوری.pdf/۸۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌نبشته
Arash.z (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
وضعیت برگوضعیت برگ
-
نمونه‌خوانی‌شده
+
هم‌سنجی‌شده

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۳۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

فصل ۶

قدیمی‌ها راست گفته‌اند که اگر دلتان گرفت بروید سراغ اموات. ولی این فقط سراغ اموات رفتن بوده است یا گذری به سنت ملموس؟ و به گذشتهٔ موجود؟ و به اجداد و ابدیت در خاک؟ و خود را با همهٔ غمهای گذرا و حقیر در قبال آنهمه هیچی کوچک دیدن؟ و فراموش کردن؟... من نمی‌دانم پس ژاپنی‌ها چه می‌کنند یا هندوها یا همهٔ آنهایی که بگذشته از راه گورستان نمی‌روند! شاید بهمین دلیل است که ژاپنی‌ها هاراکیری می‌کنند؟ یا زردشتی‌ها هنوز در یزد و کرمان به رسم عهد بوق اموات را در برجهای خاموشی می‌گذارند یا شاید هندوها که به نسخ معتقدند و... رها کنم این پرت و پلاها را. به هر صورت رفتم. سراغ پدرم. با مادرم و یکی از خواهرها و دو سه تا از خواهرزاده‌ها.

قبرستان بزرگ بود با تک و توک درختش و فراوان درخت‌های آهنی. هریک بر سر قبری کاشته. و به شاخهٔ سیمی آنها چراغی همچون میوهٔ همیشه بهار شب‌قبر، برای سر سفرهٔ

۸۳