این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
––
سفر دراز نبود
عبور چلچله از حجم وقت کم میکرد
و در مصاحبهی باد و شیروانیها
اشارهها بسرآغاز نور برمیگشت
در آن دقیقه که از ارتفاع تابستان
به جاجرود خروشان نگاه میکردی
چه اتفاق افتاد
که خواب سبز ترا سارها درو کردند
و فصل، فصل درو بود
و با نشستن یک سار روی شاخهی یک سرو
کتاب فصل ورق خورد
و سطر اول این بود:
حیات غفلت رنگین یک دقیقهی حواست
نگاه میکردی
میان گاو و چمن ذهن باد جریان بود
به یادگاری شاتوت روی پوست فصل
نگاه میکردی
حضور سبزقبائی میان شبدرها
خراش صورت احساس را مرمت کرد