کلیات سعدی/بوستان/باب سوم/ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست
ظاهر
ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست | بر عارفان[۱] جز خدا هیچ نیست | |||||
توان گفتن این با حقایق شناس[۲] | ولی خرده گیرند اهل قیاس | |||||
که پس[۳] آسمان و زمین چیستند[۴] | بنی آدم و دام و دد کیستند[۵] | |||||
پسندیده پرسیدی ای هوشمند | بگویم گر آید جوابت پسند | |||||
که[۶] هامون و دریا و کوه و فلک | پری و آدمیزاد و دیو و ملک | |||||
همه هرچه هستند از آن کمترند | که با هستیش نام هستی برند | |||||
عظیمست پیش تو دریا بموج | بلندست خورشید تابان باوج | |||||
ولی اهل صورت کجا پی[۷] برند | که ارباب معنی بملکی درند | |||||
که گر آفتابست یک ذره نیست | و گر هفت دریاست یکقطره نیست | |||||
چو سلطان عزت علم بر کشد | جهان سر بجیب عدم درکشد |