پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت

از ویکی‌نبشته
  نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت مپوش روی، بروی تو شادمان شده‌ایم  
  مسوز زاتش هجران، هزار دستان را بکوی عشق تو عمری است داستان شده‌ایم  
  جواب داد، کازین گوشه‌گیری و پرهیز عجب مدار، که از چشم تو بد نهان شده‌ایم  
  ز دستبرد حوادث، وجود ایمن نیست نشسته‌ایم و بر این گنج، پاسبان شده‌ایم  
  تو گریه می‌کنی و خنده میکند گلزار ازین گریستن و خنده، بد گمان شده‌ایم  
  مجال بستن عهدی بما نداد سپهر سحر، شکفته و هنگام شب خزان شده‌ایم  
  مباش فتنه‌ی زیبائی و لطافت ما چرا که نامزد باد مهرگان شده‌ایم  
  نسیم صبحگهی، تا نقاب ما بدرید برای شکوه ز گیتی، همه دهان شده‌ایم  
  بکاست آنکه سبکسار شد، ز قیمت خویش ازین معامله ترسیده و گران شده‌ایم  
  دو روزه بود، هوسرانی نظربازان همین بس است، که منظور باغبان شده‌ایم