دیوان حافظ/ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود

از ویکی‌نبشته
۲۲۵  ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود وین بحث با ثلاثهٔ غسّاله میرود  ۲۰۲
  می ده که نوعروس چمن حدّ حسن یافت کار این زمان ز صنعت دلّاله میرود  
  شکّرشکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله میرود  
  طیّ مکان ببین و زمان در سلوک شعر کاین طفل یکشبه ره یکساله میرود  
  آن چشم جادوانهٔ[۱] عابدفریب بین کش کاروان سحر ز دنباله میرود[۲]  
  از ره مرو بعشوهٔ دنیا که این عجوز مکّاره می‌نشیند و محتاله میرود  
  باد بهار می‌وزد از گلستان شاه وز ژاله باده در قدح لاله میرود  
  حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین  
  غافل مشو که کار تو از ناله میرود  



  1. خ: آهوانهٔ.
  2. غالب نسخ اینجا بیت ذیل را علاوه دارند: خوی کرده میخرامد و بر عارض سمن از شرم روی او عرق ژاله میرود