وقایع روزانه دربار ناصرالدین شاه/۱۹ ربیع‌الثانی ۱۲۹۸

از ویکی‌نبشته
برابر با ۱ فروردین ۱۲۶۰ هجری خورشیدی

یکشنبهٔ نوزدهم ربیع‌الثانی ۱۲۹۸ هجری مطابق ۲۱ مارس ۱۸۸۱ مسیحی

چهار ساعت کم و بیش تحویل شمس بحمل شده که ابتدای سنهٔ دولتی ایران و اول ئیلان‌ئیل ترکیست، علی‌الرسم سلام تحویل در طالار مشهور بعاج در حضور پادشاه عصر السلطان ناصرالدین شاه قاجار منعقد شد. علماء سادات و اعاظم حضور بودند: جناب آقا سید صادق مجتهد سلمه الله، امام جمعهٔ طهران که سمت دامادی بپادشاه دارد، میرزا زین‌العابدین، حاج آقا محمد نجم‌آبادی، حاجی آقا محمد کرمانشاهی، وغیره وغیره. شاهزادگان یعنی اولاد پادشاه حی: مظفرالدین میرزا ولیعهد، سلطان مسعود میرزا ظل‌السلطان، کامران میرزا نایب‌السلطنه؛ شاهزادگان و بنی‌اعمام جمعی؛ وزراء: میرزا یوسف آشتیانی مستوفی الممالک وزیر داخله، میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار قزوینی که الحال بیکار است، میرزا سعیدخان اشلقی گرمرودی وزیر امور خارجه، معزالدوله بهرام‌میرزا ابن عباس میرزا نایب‌السلطنه عم پادشاه وزیر عدلیه، میرزا عبدالوهاب خان نصیرالدوله شیرازی وزیر تجارت، وزارت جنگی متعلق بکامران میرزا نایب‌السلطنه ولد شاهست، میرزا علی خان لواسانی امین‌الملک وزیر وظایف و مدیر مجلس شورای دولتی، آقا ابراهیم گرمرودی ملقب بامین السلطان خزانه‌دار یعنی وزیر مالیه بلکه همه کاره دولت، علیقلیخان مازندرانی مخبرالدوله وزیر علوم و تلگرافخانها. جمعیت اعیان و اشراف و سایر رجال دولت و متفرقه آنچه تخمیناً دیدم سیصد نفر می شدند. در این سلام از اتفاقات که رو داد این بود: این دو فرزند شاه که شاید در موقعی شرح حال آنها را مفصلا بنگارم در کمال بی قیدی و غرور و تکبر و خود سری بعمل آمدند و بچه دلیل باید اینها این قسم باشند؟ در موقع خود می نویسم، اما کلیة می گویم: ایران بهیچ وجه در قید تربیت اولاد نمی باشند. خداوند وجود پادشاه را سلامت بدارد که صفات حسنهٔ که فی الواقع وجود شریف این پادشاه دارد طبیعی است نه تربیتی، خلاصه ظل‌السلطان سناً بزرگترست اما ولیعهد منصباً، نایب السلطنه که حالا وزیر جنگ است و کوچک تر از هر دو بواسطهٔ اینکه همیشه در پای‌تخت بوده ولو کوچک است زیاد بخود مغرورست؛ نایب السلطنه در جای مخصوص وزرای جنگی یعنی در صف نظامیها ایستاده بود، طرف یسار ظل‌السلطان که مغرور بمکنت زیاد و مساعدت اقبالست و اینکه خود را اسن اولاد میداند، میمنه را اختیار کرد، اما شخص ولیعهد، که منصب بزرگ دولتی دارد، خوش‌بخت آتیه، درین اوقات بواسطهٔ حوادث آذربایجان موقة طهران تشریف دارند، لابد جلو ایستاده در همان ردیف یعنی مقابل نقطه‌ای که میرزا سعیدخان وزیر امور خارجه ایستاده بود که مناسب شان ولیعهد نبود، بواسطهٔ نبودن در پای تخت و ندانستن قید دربار، انشاءالله کینه نشود که چه جای بد باو داده شد، من مشعوف نمی شدم و الا این کینه یقین که از برای ایران در آتیه مفید نیست. امپراطور آلکساندر دوم از خانوادهٔ رومانوف پادشاه روس در چند روز قبل بدست ملعونی که از جنس بابی های ایران هستند، مقتول شده بود، دربار دولت ایران یک ماه بواسطه خصوصیت تامه‌ای که با روس داشته بحالت عزا خود را قرار دادند و این اول دفعه است که دولت ایران ملتفت این قسم خصوصیت‌ها با سلاطین فرنگ شده‌است. میرزا حسین خان سپهسالار میگوید من بخیال پادشاه انداختم که این رسم را پیشنهاد سازد؛ میرزا سعیدخان میگوید من چنین صلاح دیدم. گمانم این است که هیچ یک این کار را نکردند و خود پادشاه که هزار مرتبه مشاعر و عقلش از وزراء زیاد ترست بفراست طبع همایون این حکم را فرمودند، باین جهت نقاره‌خانه که معمول بود در اعیاد زده میشد با آتش بازی و چراغان که رسم بود، متروک شد.