وحشی بافقی (غزلیات)/پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو چون حباب
پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو چون حباب | گر سبک روحی توانی خیمه زد بر روی آب | |||||
خودنمایی کی کند آن کس که واصل شد به دوست | چون نماید مه چو گردد متصل با آفتاب | |||||
کی دهد در جلوه گاه دوست عاشق راه غیر | دم مزن از عشق اگر ره میدهی بر دیده خواب | |||||
نیست بر ذرات یکسان پرتو خورشید فیض | لیک باید جوهر قابل که گردد لعل ناب | |||||
وحشی از دریای رحمت گر دهندت رشحهای | گام بر روی هوا آسان زنی همچون سحاب |