نادره ایام حکیم عمر خیام/رباعیات خیام/گفتم که دگر باده گلگون نخورم

از ویکی‌نبشته

۴۱۹ – ۸۱ کم – ۲۲۸ رز

  گفتم که «دگر بادهٔ گلگون نخورم، می خون رزانست دگر خون نخورم،»  
  پیر خردم گفت «بجدّ میگوئی؟» گفتم که «مزاح میکنم[۱] چون نخورم؟!»  

  1. کم – گفتم که خطاست این سخن.