محتشم کاشانی (غزلیات از رسالهی جلالیه)/کسی هم بوده کز شوخی بزور یک نظر کردن
ظاهر
کسی هم بوده کز شوخی بزور یک نظر کردن | تواند صد هزاران خانه را زیر و زبر کردن | |||||
کسی هم بوده کز مردم اگر عالم شود خالی | تواند در دل جن و ملک مهرش اثر کردن | |||||
کسی هم بوده از دلها اگر نبود اثر پیدا | تواند تیر عشقش از دل خارا گذر کردن | |||||
کسی هم بوده کز عشاق چون یک زنده نگذارد | تواند مردهی افسرده را خون در جگر کردن | |||||
کسی هم بوده کز شهری چو گیرد باج در خوبی | به تنهایی تواند کار صد بیدادگر کردن | |||||
کسی هم بوده کز عاشق زبانیها به یک ایما | تواند مهر لیلی از دل مجنون بدر کردن | |||||
کسی هم بوده کز شوق وصالش کوه کن آسان | تواند دست با هجران شیرین در کمر کردن | |||||
کسی هم بوده کز حسنش ترنج از دست نشناسان | توانند از جمال یوسفی قطع نظر کردن | |||||
کسی هم بوده زین سان محتشم کز شوکت خوبی | تواند خسروان را چون گدایان دربدر کردن |