محتشم کاشانی (غزلیات از رسالهی جلالیه)/هرگز از زلف کجت بیپیچ و تابی نیستم
ظاهر
هرگز از زلف کجت بیپیچ و تابی نیستم | صید این دامم از آن بیاضطرابی نیستم | |||||
گرچه هستم در بهشت وصل ای حوری نژاد | چون قرینم با رقیبان بیعذابی نیستم | |||||
دی که بهر قتل میکردی شمار عاشقان | من یقین کردم که پیشت در حسابی نیستم | |||||
تا عتابت باشد از حلمم دل خوش که من | مرغ آتشخوارهام قانع به آبی نیستم | |||||
ز آب حلمت شعلهی عشقم به پستی مایل است | عاشقم آخر سزاوار عتابی نیستم | |||||
من که صد پیغام گستاخانهات دادم هنوز | در خور ارسال عاشق کش جوابی نیستم | |||||
بزم آن مه محتشم مخصوص خاصان به که من | کو چه گردی ابترم عالیجنابی نیستم |