محتشم کاشانی (غزلیات از رسالهی جلالیه)/نمیگفتم که خواهد دوخت غیرت چشمم از رویت
ظاهر
نمیگفتم که خواهد دوخت غیرت چشمم از رویت | نمیگفتم که خواهد بست همت رختم از کویت | |||||
نمیگفتم کمند سرکشی بگسل که میترسم | دل من زین کشاکش بگسلد پیوند از مویت | |||||
نمیگفتم نگردان قبلهی بد نیتان خود را | وگرنه روی میگردانم از محراب ابرویت | |||||
نمیگفتم سخن دربارهی بدگوهران کم گو | که دندان میکنم یکباره از لعل سخنگویت | |||||
نمیگفتم بهر کس روی منما و مکن نوعی | که گر از حسرت رویت بمیرم ننگرم سویت | |||||
نمیگفتم ازین مردم فریبی میکنی کاری | که من باطل کنم بر خویش سحر چشم جادویت | |||||
نمیگفتم ازین به محتشم را بند بر دل نه | که خواهد جست و خواهد جست او از زلف هندویت |