محتشم کاشانی (غزلیات از رساله‌ی جلالیه)/نخست آنکس که شد در بند انکار تو من بودم

از ویکی‌نبشته
محتشم کاشانی (غزلیات از رساله‌ی جلالیه) از محتشم کاشانی
(نخست آنکس که شد در بند انکار تو من بودم)
  نخست آنکس که شد در بند انکار تو من بودم ولی آن کس که گشت اول گرفتار تو من بودم  
  زدند از من حریفان بیشتر لاف خریداری ولی اول کسی کامد به بازار تو من بودم  
  به سیم و زر طلبکار تو گردیدند اگر جمعی کسی کوشد به جان و سر خریدار تو من بودم  
  من اول از تو کردم احتراز اما اسیری هم که کرد آخر سر خود در سر و کار تو من بودم  
  به بیماری کشید از حسرت کار دگر یاران ولی آن کس که مرد از شوق دیدار تو من بودم  
  حریفان جان سپر کردند پیشت لیک جانبازی که ضربت خورد از شمشیر خونخوار تو من بودم  
  چو نظم محتشم خوانی بگو کای بلبل محزون کجا رفتی چه افتادت نه گلزار تو من بودم