محتشم کاشانی (غزلیات از رسالهی جلالیه)/دلم که بیتو لگدکوب محنت و الم است
ظاهر
دلم که بیتو لگدکوب محنت و الم است | خمیرمایهی چندین هزار درد و غم است | |||||
نمونهایست دل من ز گرگ یوسف گیر | که در نهایت حرمان به وصل متهم است | |||||
من آن نیم که نهم پا ز حد برون ورنه | میانهی من و سر حد وصل یک قدم است | |||||
علامت شه حسن است قد و کاکل او | که بر سر سپه فتنه بهترین علم است | |||||
نظیر لعل تو بسیار هست غایتش آن | که در خزانهی سلطان خطه عدم است | |||||
دمی کشی به عتابم دمی به لطف خطاست | چه قاتلی تو که تیغ ستیزهات دو دم است | |||||
تو شاه حسنی و بر درگهت به بانک بلند | کسی که لاف گدایی زدهست محتشم است |