محتشم کاشانی (غزلیات)/دی به شیرین عشوه هر دم سوی من دیدن چه بود
ظاهر
| دی به شیرین عشوه هر دم سوی من دیدن چه بود | وز پی آن زهر از ابرو چکانیدن چه بود | |||||
| گر نبودی بر سر آتش ز اعراض نهان | همچو موی خویشتن بر خویش پیچیدن چه بود | |||||
| گربدی از من نمیگفتند خاصان پیش تو | تیر تیز اندر حکایت سوی چه بود | |||||
| ور نبودی بر سر آزار من در انجمن | حرف جرمم یک سر از بدخواه پرسیدن چه بود | |||||
| گر به دل با من نبودی بذر طعنم غیر را | منع کردن وز قفا چشمک رسانیدن چه بود | |||||
| بزم خاصی گر نهان از من نمیآراستی | بی محل اسباب عیش از بزم برچیدن چه بود | |||||
| گر نبودت در کمان تیر غضب مخصوص من | چین برد ابرو در رخ اغیار خندیدن چه بود | |||||
| دی به بزم از غیر آن احوال پرسیدن نداشت | من چو واقف گشتم آن خاموش گردیدن چه بود | |||||
| محتشم را گر نمیدانستی از نامحرمان | پش غیر از وی جمال راز پوشیدن چه بود | |||||