محتشم کاشانی (غزلیات)/جز من آن کس که به وصل تو نشد شاد که بود
ظاهر
| جز من آن کس که به وصل تو نشد شاد که بود | آن که صد مشکلش از زلف تو نگشاد که بود | |||||
| غیر من کز تو به پابوس سگان خورسندم | آن که روئی به کف پای تو ننهاد که بود | |||||
| جز دل من که فلک بسته به رو راه نشاط | آن که بر وی دری از وصل تو نگشاد که بود | |||||
| بعد حرمان من نامهی سیاه آن که به تو | برگ سبزی و پیامی نفرستاد که بود | |||||
| تا بریدی ز من ای گنج مراد آنکه نساخت | دل ویران به ملاقات تو آباد که بود | |||||
| جز من تنگ دل ای خسرو شیرین دهنان | عمرها از تو به جان کندن فرهاد که بود | |||||
| جز تو در ملک دل محتشم ای شوخ بلا | آن که داد ستم و جور و جفا داد که بود | |||||