محتشم کاشانی (غزلیات)/بر رخ به قصد دل منه زلف دو تا را بیش ازین
ظاهر
| بر رخ به قصد دل منه زلف دو تا را بیش ازین | در کشور خود سرمده خیل بلا را بیش ازین | |||||
| صد ره شکست ای رشک مه حسنت دل و دین را سیه | برطرف مه طرف کله مشکن خدا را بیش ازین | |||||
| دل کرده ساز ای نوش لب در وعده قانونی عجب | گر داری آهنگ طرب بنواز ما را بیش ازین | |||||
| نخل ترت در پیرهن چون نیکشر شد پرشکن | محکم مبند ای سیمتن بند قبا را بیش از این | |||||
| میدان ظلم از اشک ما شد جای لغزشهای پا | جولان مده بهر خدا رخش جفا را بیش ازین | |||||
| ای دل که میآمد روان تیرش ز قدرت بر نشان | ترسم نداری در کمان تیر دعا را بیش ازین | |||||
| پرسان ز حال محتشم هستی ولی بسیار کم | پرسند ارباب کرم حال گدا را بیش ازین | |||||