مثنوی معنوی/عذر گفتن کدبانو با نخود و حکمت در جوش داشتن کدبانو نخود را
ظاهر
| آن ستی گوید ورا که پیش ازین | من چو تو بودم ز اجزای زمین | |||||
| چون بنوشیدم جهاد آذری | پس پذیرا گشتم و اندر خوری | |||||
| مدتی جوشیدهام اندر زمن | مدتی دیگر درون دیگ تن | |||||
| زین دو جوشش قوت حسها شدم | روح گشتم پس ترا استا شدم | |||||
| در جمادی گفتمی زان میدوی | تا شوی علم و صفات معنوی | |||||
| چون شدم من روح پس بار دگر | جوش دیگر کن ز حیوانی گذر | |||||
| از خدا میخواه تا زین نکتهها | در نلغزی و رسی در منتها | |||||
| زانک از قرآن بسی گمره شدند | زان رسن قومی درون چه شدند | |||||
| مر رسن را نیست جرمی ای عنود | چون ترا سودای سربالا نبود | |||||