| | | | | | |
|
گفت یا عمر چه حکمت بود و سر |
|
حبس آن صافی درین جای کدر |
|
|
آب صافی در گلی پنهان شده |
|
جان صافی بستهی ابدان شده |
|
|
گفت تو بحثی شگرفی میکنی |
|
معنیی را بند حرفی میکنی |
|
|
حبس کردی معنی آزاد را |
|
بند حرفی کردهای تو یاد را |
|
|
از برای فایده این کردهای |
|
تو که خود از فایده در پردهای |
|
|
آنک از وی فایده زاییده شد |
|
چون نبیند آنچ ما را دیده شد |
|
|
صد هزاران فایدهست و هر یکی |
|
صد هزاران پیش آن یک اندکی |
|
|
آن دم نطقت که جزو جزوهاست |
|
فایده شد کل کل خالی چراست |
|
|
تو که جزوی کار تو با فایدهست |
|
پس چرا در طعن کل آری تو دست |
|
|
گفت را گر فایده نبود مگو |
|
ور بود هل اعتراض و شکر جو |
|
|
شکر یزدان طوق هر گردن بود |
|
نی جدال و رو ترش کردن بود |
|
|
گر ترشرو بودن آمد شکر و بس |
|
پس چو سرکه شکرگویی نیست کس |
|
|
سرکه را گر راه باید در جگر |
|
گو بشو سرکنگبین او از شکر |
|
|
معنی اندر شعر جز با خبط نیست |
|
چون فلاسنگست و اندر ضبط نیست |
|