مثنوی معنوی/سال کردن از عیسی علیهالسلام کی در وجود از همهی صعبها صعبتر چیست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
گفت عیسی را یکی هشیار سر | چیست در هستی ز جمله صعبتر | |||||
گفتش ای جان صعبتر خشم خدا | که از آن دوزخ همی لرزد چو ما | |||||
گفت ازین خشم خدا چه بود امان | گفت ترک خشم خویش اندر زمان | |||||
پس عوان که معدن این خشم گشت | خشم زشتش از سبع هم در گذشت | |||||
چه امیدستش به رحمت جز مگر | باز گردد زان صفت آن بیهنر | |||||
گرچه عالم را ازیشان چاره نیست | این سخن اندر ضلال افکندنیست | |||||
چاره نبود هم جهان را از چمین | لیک نبود آن چمین ماء معین |