مثنوی معنوی/تفسیر این حدیث کی ائنی لاستغفر الله فی کل یوم سبعین مرة
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
همچو پیغامبر ز گفتن وز نثار | توبه آرم روز من هفتاد بار | |||||
لیک آن مستی شود توبهشکن | منسی است این مستی تن جامه کن | |||||
حکمت اظهار تاریخ دراز | مستیی انداخت در دانای راز | |||||
راز پنهان با چنین طبل و علم | آب جوشان گشته از جف القلم | |||||
رحمت بیحد روانه هر زمان | خفتهاید از درک آن ای مردمان | |||||
جامهی خفته خورد از جوی آب | خفته اندر خواب جویای سراب | |||||
میرود که آنجای بوی آب هست | زین تفکر راه را بر خویش بست | |||||
زانک آنجا گفت زینجا دور شد | بر خیالی از حقی مهجور شد | |||||
دوربینانند و بس خفتهروان | رحمتی آریدشان ای رهروان | |||||
من ندیدم تشنگی خواب آورد | خواب آرد تشنگی بیخرد | |||||
خود خرد آنست کو از حق چرید | نه خرد کان را عطارد آورید |