مثنوی معنوی/بیان اشارت سلام سوی دست راست در قیامت از هیبت محاسبه حق از انبیا استعانت و شفاعت خواستن
ظاهر
| انبیا گویند روز چاره رفت | چاره آنجا بود و دستافزار زفت | |||||
| مرغ بیهنگامی ای بدبخت رو | ترک ما گو خون ما اندر مشو | |||||
| رو بگرداند به سوی دست چپ | در تبار و خویش گویندش که خپ | |||||
| هین جواب خویش گو با کردگار | ما کییم ای خواجه دست از ما بدار | |||||
| نه ازین سو نه از آن سو چاره شد | جان آن بیچارهدل صد پاره شد | |||||
| از همه نومید شد مسکین کیا | پس برآرد هر دو دست اندر دعا | |||||
| کز همه نومید گشتم ای خدا | اول و آخر توی و منتها | |||||
| در نماز این خوش اشارتها ببین | تا بدانی کین بخواهد شد یقین | |||||
| بچه بیرون آر از بیضه نماز | سر مزن چون مرغ بی تعظیم و ساز | |||||