مثنوی معنوی/بیان آنک علم را دو پرست و گمان را یک پرست ناقص آمد ظن به پرواز ابترست مثال ظن و یقین در علم
ظاهر
| علم را دو پر گمان را یک پرست | ناقص آمد ظن به پرواز ابترست | |||||
| مرغ یکپر زود افتد سرنگون | باز بر پرد دو گامی یا فزون | |||||
| افت خیزان میرود مرغ گمان | با یکی پر بر امید آشیان | |||||
| چون ز ظن وا رست علمش رو نمود | شد دو پر آن مرغ یکپر پر گشود | |||||
| بعد از آن یمشی سویا مستقیم | نه علی وجهه مکبا او سقیم | |||||
| با دو پر بر میپرد چون جبرئیل | بی گمان و بی مگر بی قال و قیل | |||||
| گر همه عالم بگویندش توی | بر ره یزدان و دین مستوی | |||||
| او نگردد گرمتر از گفتشان | جان طاق او نگردد جفتشان | |||||
| ور همه گویند او را گمرهی | کوه پنداری و تو برگ کهی | |||||
| او نیفتد در گمان از طعنشان | او نگردد دردمند از ظعنشان | |||||
| بلک گر دریا و کوه آید بگفت | گویدش با گمرهی گشتی تو جفت | |||||
| هیچ یک ذره نیفتد در خیال | یا به طعن طاعنان رنجورحال | |||||